حقوق بشر؛ پندار جهانی کردار افغانی

حقوق بشر؛ پندار جهانی کردار افغانی

تقی بیگزاد

کمیسیون مستقل حقوق بشر از افزایش خشونت ها علیه زنان درکشور خبرداده است. در گزارش این کمیسیون آمده است که خشونت ها علیه زنان در شش ماه نخست سال جاری به 2433 مورد خشونت رسیده  که این رقم نسبت به سال گذشته رقم درشتی را نشان می دهد. اما چرا هرسال آمار خشونت ونقض حقوق بشر درکشور افزایش می یابد؟ این نوشته، عوامل افزایش این خشونت ها را به بررسی می گیرد.

حقوق بشرجهانی، اما درافغانستان غربی!

حقوق بشر ارزش جهانی است، ارزشی که ازیک سو مکان و زمان نمی خواهد و ازسوی دیگر، طبیعی است وهیچ کسی نمی تواند ادعای بوجود آوردن و پدید آوردن آن را نماید. حقوق بشر ازآن رو که جهانی است تابع زمان ومکان نیست و از این لحاظ جغرافیای خاص و دوره تاریخی خاص را به آن نسبت دادن، نسبت ناروا و نامعقول است. این ارزش جهانی، درپردازش و استفاده از آن، جهان شمول وقابلیت تعمیم دادن به عموم مردم از لحاظ طبیعی نیز می باشد. از این راهرو نمی توان کسی را مالک این حق دانست و نمی توان کسی را از آن محروم کرد. چیزی که اعلامیه جهانی حقوق بشر بدون هیچ گونه تبعیض وامتیازی تمام انسانهای این سرزمین را مالکان طبیعی این حق می داند و در توزیع آن شرقی وغربی نمی شناسد.

اما نگاه ما نسبت به این ارزش جهانی دچار برداشت های ناروا و نا معقولی است که نسبت ما با حقوق بشر را دچار چالش های فراوانی می کند. این برداشت اصولاً نه از منظرتحقیق وتفحص ما نسبت به ارزشهای حقوق بشری است بلکه از سر برخورد متعصبانه وجاهلانه ما نسبت به ارزش های حقوق بشری جهانشمول است. ارزشهای که ازیک سو با ارزشهای اسلامی ما به باور بسیاری از مردمان این سرزمین سر ستیز دارد وازسوی دیگر این ارزشهای حقوق بشری، با فرهنگ وعنعنه فرسوده افغانی ما نا سازگار است. سنت هایی که ازیک طرف ناکارا و دست وپاگیراست و از سویی دیگر دام نهانی را برای حفظ بدویت باورهای ما نهاده است. کم نیستند کسانی که هنوز هم ادیسون را با دست آوردهای علمی وفکری اش غربی می داند و نیوتن را با فورمول های علمی اش در باور غرب ستیزانه اش، بی ارزش می داند و ازاین منجلاب کور بیرون نیامده است.

نوع مواجه ای ما با حقوق بشر نیز ازاین دست می باشد. مواجه ای که ازیک سو فرصت های همگونی ما با ارزشهای جهان را قبض کرده است و ازسوی دیگرناهنجاری ها و رویه های بی خردانه را در رفتارهای اجتماعی، فرهنگی وخانوادگی ما به وجود آورده است. اگرکسی درخانواده نگاه مردانه نسبت به امور خانوادگی دارد، طبیعتاً خشونت بخشی از راهکار برای حل مشکلات خانوادگی و فرانهادن امر اختیار داری مردان به امور خانواده است. این راهکار نه تنها که بخشی از فرهنگ مردم است، بلکه این راهکار و رویه بخشی از حقوق اختصاصی مردان درنسبت با خانواده به شمار می رود. از این رو مواجهه با حقوق بشر و کنار آمدن با ارزشهای جهانی که تابع مکان وزمان نیست، امر دشوار و ناشایست است.

ستیز ما با حقوق بشر به عنوان ارزشهای که به باور بسیاری از انسانهای این سرزمین پدیده تحمیل شده غربی است؛ عمدتاً ریشه در باورهای دینی ما دارد که به باوربرخی از عالمان دین و روحانیت، حقوق بشر ارزش ضد دینی است. از این لحاظ ستیز با این ارزش مسأله دوام داراست. دوامداری این ستیز ناشی از باورهای فرهنگی، اسلامی وملی مقلدانه ماست که عمدتاً  به عنوان رویه ای اطلاعاتی سنتی نسبت به همه امور درجوامع عقب مانده ای مثل افغانستان به کار برده می شود. به کاربردن این روش جهت کسب اطلاعات و به کار گیری این اطلاعات برای تنظیم امور و هماهنگ وعیارشدن با داده های اطلاعاتی این چنینی، مسلماً با اطلاعات که بیرون از این مجراها درز می کند، ستیز و نا سازگاری دارد.

لذا، برای حل این تنازع و ستیز، ناگزیزیم برای ارزشهای حقوق بشری، بسترسازی فرهنگی را انجام دهیم. کارکردن برسر باورهای فرهنگی عمده ترین چالش در راستای حقوق بشر و ارزشهای جهانی مدرن است که دولت، نهادهای مدنی وشبکه های فکری کشور ما دراین راستا از کاستی های جدی رنج می برد. از این رو اگر فرهنگ ما با این ارزشها هم چنان دوام یابد، امیدی برای جامعه پذیری ارزشهای حقوق بشری درسالهای طولانی وجود ندارد، کار فرهنگی ما بایستی در راستای باشد که بتواند افکار عمومی را نسبت به جهانی بودن و طبیعی بودن حقوق بشرجهت دهد، اگرنه مشکل همان است که می باشد.

منطقاً، ما مردیم یا نامرد؟

مردسالاری پدیده ای جدیدی نیست، قرنها پیش از آوان خلقت بشریت مردسالاری وجود داشته است. قدرت فزیکی مردان نسبت به زنان، عاطفی بودن زنان نسبت به مردان، دو دلیل عمده ای این مردسالاری است. اما اصطلاح مردسالاری، اصطلاحی جدید درقاموس اصطلاحات اجتماعی وفرهنگی است. این مردسالاری در افغانستان، پدیده ای کهن وقبول شده تا پیش از سالهای اخیراست. سالهای کمی نیست که مردان نسبت به زنان درا ین قلمرو خشونت روا داشته است و این خشونت ها در بسیاری موارد از حمایت های قانونی وسیاسی نیز برخوردار بوده است. این حمایت های قانونی وشرعی در بسیاری موارد از خشونت علیه زنان باعث شده است که این رویه هم چنان با قدرت باقی بماند و به عنوان بخشی از راه حل مسایل خانوادگی در راستای تمکین زنان از مردان و فرادست ماندن مردان درخانواده، به شمار بیاید. این رویه نه تنها که ازحمایت شرعی وقانونی برخوردار بوده است بلکه دربسیاری موارد جزء ارزشهای خاص فرهنگی ماست. وقتی مرد نان آور خانه  و زنان از حقوق اجتماعی، اقتصادی وفرهنگی شان محروم است، طبیعتاً وضعیت بوجود می آید که تمکین از سالار خانه جزء از این وضعیت نا گوار است.

از این لحاظ رویه دولت و نهادهای مسئول فرهنگی به شمول وزارت اطلاعات وفرهنگ درمحو این باورها وارزشهای ضد فرهنگی، حایز اهمیت و درخور توجه می باشد. اما کشاله ماندن موضع دولت و وزارت اطلاعات وفرهنگ درگذار میان سنت ومدرنیته، جهان قدیم وجهان جدید، استبداد وآزادی و محلی گرایی وجهانی شدن، انتظار برای نقش آفرینی این نهاد ها را به یأس گروانده است. لذا، فرهنگ مردسالاری با موجودیت حمایت های شرعی، فرهنگی و در بسا موارد قانونی؛ با رویه های دوگانه نظری وعملی نهاد های مسئول هم چنان بربسترهای فرهنگی وقانونی ما لگام می زند. ماهم با استفاده ازاین فرصت با جهالت تمام مردنمایی می کنیم و درخانه شیر، شیران هستیم. اما نمی دانیم که کجای رفتار ما مردانگی است؟ وکجای این خشونت ها با مردانگی سازگار است؟ نامرد در میان این مردان شیرصفت آنانی است که خشونت روا نمی دارد.

قانون مُدرن درچنگال نامُدرن ها

قانون اساسی کشورما این وضعیت را برتابیده است که حقوق بشر واعلامیه جهانی حقوق بشر در مناسبات میان افراد وتابعان این قانون بایستی مورد احترام و درخور رعایت باشد. دراین راستا قانون اساسی، کمیسیونی را به منظور رعایت از این ارزشها، توسعه این ارزشها و آموزش این ارزشها، پیش بینی و تأسیس یافته دانسته است. درچارچوب دولت افغانستان، نهادی به نام کمیسیون مستقل حقوق بشر با حمایت های جهانی گسترده، مصروف فعالیت در راستای اهداف تأسیساتی این نهاد می باشد. اما این قوانین و تضمینات قانونی درچارچوب بُعد حقوقی دولت، نه تنها مورد اجرا قرار می گیرد، بلکه مسئولان دولتی ازجمله ناقضان اصلی حقوق بشر در کشور به شمار می رود. درسایه ای همین رویه های دوگانه قوانین کشور زیر پا می شود وحمایت های قانونی ارزشهای حقوق بشری درقوانین جدید افغانستان، بی بضاعت ونامحترم می شود.

این وضعیت نه از سرنواقص وخلاهای قانونی است، بلکه از عدم تطبیق قوانین در این راستا می باشد. فرهنگ معافیت به عنوان عمده ترین چالش قانون سالاری، عمده ترین چالش از لحاظ قانونی در راستای حمایت ارزشهای حقوق بشری نیزمی باشد. معافیتی که ازیک  سو دست ناقضان را باز تر کرده است و از سوی دیگر تضمینات قانونی حمایت حقوق بشر را از بین برده است. در این وضعیت، هرچند که حمایت های قانونی حقوق بشر گسترده باشد، حاصل آن منفی شدن روند جهانشمولی ماست. نقض گسترده حقوق بشر به صورت سازمان یافته و تک موردی درخانواده ها، نه تنها به دلیل بی فرهنگی وجهالت ماست، بلکه دربسا موارد ناشی از معافیت ها وفسادهای است که دامنگیر اجرای قوانین می باشد. برتری افراد نسبت به قوانین، مصلحت اندیشی ها در راستای تطبیق قانون وعدم همگان شمول بودن قوانین کشور در عرصه تطبیق واجرا فرصت های مناسبی را برای فاسدان و زورمندان فراهم کرده است که منجر به افزایش خشونت ها و نقض ارزشهای حقوق بشری درکشور شده است.

از این رو برای محو خشونت ها و رعایت واحترام به ارزشهای حقوق بشری، بایستی فرهنگ معافیت از تطبیق قوانین ازبین برود و دولت تلاش های منسجم وبرنامه ریزی شده را دراین راستا به اجرا بگذارد. این وضعیت درنوع خود ایجاب می کند که فرهنگ سازی با ارزشهای مدرن در اولویت کارهای فرهنگی دولت قرار بگیرد. خرافات زدایی، زدودن قداست گرایی ارزشهای که اصلاً ارزش نیست، اصلاح افکارعمومی وجهت دادن این افکار در راستای ارزشهای جهانشمول، اولوی ترین و بنیادی ترین کارهای است که می توان در راستای تأمین حقوق بشر به کار بست، تا نامدرن ها را مدرن کرد. آنگاه حمایت های قانونی حقوق بشرمی تواند با ضمانت های اجرایی دولت بخشی از راه حل مسأله باشد.

مشوره حقوقی کمیسیون مستقل نظارت برتطبیق قانون اساسی

مشوره حقوقی کمیسیون مستقل نظارت برتطبیق قانون اساسی

 درمورد حل اختلافات ناشی از انتخابات ولسی جرگه سال 1389

 

کمیسیون مستقل نظارت برتطبیق قانون اساسی درماده اول نظریه حقوقی مطروحه درجلسه عادی مورخ22/3/1390 خود درمورد محکمه اختصاصی رسیدگی به دعاوی حقوقی انتخابات که به  جواب احاله ولسی جرگه شورای ملی صادر شده چنین حکم نموده است:

"پاره ای تخلفات انتخاباتی آن گونه که درقانون انتخابات احصاشده، علاوه برتخلف انتخاباتی، ماهیت جرمی نیز دارند و از مصادیق عناوین مجرمانه ای که درقانون جزا( ازفصل سوم الی فصل یازدهم کتاب دوم قانون جزا) تسجیل شده به شمار می آیند.

سارنوالی به موجب حکم ماده 134 قانون اساسی حق تحقیق واقامه دعوا را درموضوعات جرمی که درقانون جزا جرم شناخته شده باشد، به جز مواردی که درقانون اساسی استثنا شده، دارد.

محکومیت اشخاص به ارتکاب جرم با حکم قطعی محکمه با صلاحیت به معنای باطل بوده انتخابات نیست. اگر جرم ارتکابی تزویر و جعل اسناد باشد، اسناد تزویری وجعلی به حکم محکمه از درجه اعتبار ساقط گردیده وحکم بطلان این اسناد به کمیسیون مستقل انتخابات ارسال می گردد. کمیسیون یاد شده نیز موظف است این احکام را تطبیق کند. اگر درنتیجه این احکام میزان رأی نماینده برحال، اکثریت مصرح درقانون انتخابات را تکمیل ننمایند، ازمقام نمایندگی منفصل می گردد و فرد دیگر که به موجب تطبیق این حکم حایز اکثریت آرا می گردد، جایگزین او می شود."

به منظور تطبیق این حکم و به منظور رسیدگی به دعاوی وشکایات معترضین درخصوص ارتکاب جرم از جمله اعمال خلاف قانون، تخلف از وظایف قانونی واهمال در انجام وظیفه  که به ادعای معترضان موجب تضییع حقوق آنان شده است، این مشوره حقوقی را برمبنای رعایت وتطبیق احکام مواد(33)،(83)،(120)و(134) قانون اساسی به ترتیب ذیل ابراز و به موجب حکم جزء سوم ماده هشت قانون اختصاصی کمیسیون، به رئیس جمهور و شورای ملی ارایه می نماید:

1- سارنوالی براساس شکایات اشخاص واطلاعاتی که به این اداره داده می شود با توجه به عناوین مجرمانه از جمله اعمال خلاف قانون، تخلف از وظایف قانونی واهمال درتطبیق آن که از سوی اشخاص حکمی وحقیقی دخیل در انتخابات صورت گرفته باشند، درچارچوب فعل و یا ترک فعل اشخاص معین،  مورد تحقیق خود قراردهد و در نتیجه تحقیق خود افراد مشخصی را به ارتکاب این جرایم، متهم تشخیص داده و درپیشگاه محکمه با صلاحیت علیه آن ها اقامه دعوا کند.

2- این دعاوی مطابق قانون تشکیل وصلاحیت محاکم قوه قضائیه ج.ا.ا. در دیوانهای جزای عامه محاکم ابتدائیه ولایات قابل اقامه بوده و آنها می توانند به آن رسیدگی نمایند. اما به جهت تخصصی بودن دعاوی انتخاباتی وعاجل بودن موضوع، ستره محکمه صلاحیت دارد  محکمه و یا دیوانی را مطابق حکم مواد(40) و(50) قانون تشکیلات وصلاحیت محاکم قوه قضائیه ج.ا.ا. تأسیس نماید.

3- آثار حقوقی ای که براسناد جعلی وتزویری انتخابات، اعمال خلاف قانون، تخلف از وظیفه قانونی واهمال در تطبیق آن مرتب می گردد، مطابق قانون انتخابات وقوانین نافذه دیگر بعد از حکم قطعی محکمه با صلاحیت قابل تطبیق می باشند. کمیسیون مستقل انتخابات موظف به تطبیق آثار متذکره درخصوص آرای کاندیدان( اعم از نمایندگان برحال ومعترضان) می باشد.

این مشوره حقوقی درسه ماده ترتیب ومطابق حکم ماده(15) قانون کمیسیون ازطریق رسانه های دولتی به اطلاع عموم رسانیده می شود.

قضاوت با شما

آیا کشتی نرم به کشتی کج تبدیل می شود؟

1024x768

 

آیا کشتی نرم به کشتی کج تبدیل می شود؟

حوتقولی

رییس جمهور کرزی یک بار دیگر علیه کشورهای خارجی و خصوصا آمریکا لب به شکوه گشوده و نیروهای خارجی و  دولت آمریکا را در افغانستان به باد انتقاد گرفت. رییس جمهور کرزی  که چندی  قبل در کنفرانس ملی جوانان سخنرانی می کرد، ایالات متحده آمریکا و نیروهای خارجی در افغانستان را در موضوعات مختلف مورد انتقاد  قرار داد. آقای کرزی برای اولین بار از مذاکرات مستقیم آمریکا با طالبان خبرداد و گفت که دولت آمریکا تلاش می کند که در پروسه مذاکره نقش دولت افغانستان  را اندک کرده و تاکنون بارها با چهره های نزدیک به ملاعمر تماس گرفته اند. هم چنین رییس جمهور کرزی نیروهای خارجی را به استفاده از سلاح های شیمیایی و هسته ای در جنگ ها و عملیات شان در افغانستان متهم نمود. آقای کرزی گفت که زمزمه های شنیده است که نیروهای خارجی در افغانستان در سلاح های شان از مواد هسته ای و شیمایی استفاده نموده و گفت  که دولت افغانستان این موضوع را تحقیق می کند. علاوه برآن آقای کرزی کمک های تسلیحاتی و اقتصادی آمریکا و جامعه جهانی را به انتقاد گرفته و گفت که این کشور ها در قسمت دادن وسایل و تجهیزات لازم جنگی از جمله هواپیماهای که افغانستان لازم دارد، تعلل و کوتاهی می کند. آقای کرزی همکاری دایمی و استراتژیکی افغانستان با آمریکا را مستلزم ارائه کمک های قابل توجه خوانده و گفت اگر آمریکا پارتنرشیپ درست از افغانستان می خواهد، این امر با کمک های اندک مهیا نبوده و باید به افغانستان طیاره های ایف شانزده بدهد. آقای کرزی در مورد کنفرانس بن دوم نیز گفت، در صورتیکه طالبان به عنوان یک گروه جداگانه و بیرون از ساختار دولت افغانستان دراین کنفرانس شرکت نماید، درآن صورت دولت افغانستان این کنفرانس را تحریم خواهدکرد. بدنبال آن کارل ایکن بیری سفیر آمریکا در افغانستان، انتقادات مقامات افغان را بی جا و مایوس کننده خوانده و به نحوی از این اظهارات اظهار ناخوشی کرد. وی گفت که نیروهای آمریکایی در افغانستان در مبارزه با هراس افگنان و تروریستان قربانی می دهند و هزاران مایل از خانه های شان در اینجا فداکاری می کنند. شایسته نیست که آنان در ردیف تروریستان و هراس افگنان قرار داده شده و مورد قضاوت قرار گیرد. وی گفت که این گونه اظهارات ممکن است به کمک های آمریکا به افغانستان لطمه زده و در صورتیکه حضور آمریکا در افغانستان، اشغال تلقی شود، آنان نیروهای خود از افغانستان را بیرون خواهدکرد.

این اولین بار نیست که رییس جمهور کرزی ایالات متحده آمریکا را مورد انتقاد قرار می دهد. پیش از این نیز رییس جمهور کرزی در مواردی بارها ایالات متحده آمریکا و نیروهای خارجی در افغانستان را مورد انتقاد شدید قرار داده و چندین بار روابط افغانستان با ایالات متحده آمریکا با اصطکاک مواجه شده است. قبل از این تلفات افراد ملکی، عملیات های هوایی نیروهای خارجی و شرکت های امنیتی و ان جی او های خارجی موضوعاتی بوده اند که محل انتقاد و اختلاف رییس جمهور کرزی با آمریکائیها و نیروهای خارجی بوده اند. اما این اولین بار است که محورها و موضوعات جدید در قلمرو اصطکاک و انتقاد رییس جمهور با آمریکا قرار گرفته و دایره موضوعات مورد انتقاد و اختلاف رییس جمهور با آمریکا گسترده تر می شود. تماس و مذاکره آمریکا با طالبان، اتهام استفاده از مواد شیمایی در افغانستان از موضوعات و محورهای جدیدی هستند که تازه شامل قلمرو انتقاد و اعتراض رییس جمهور کرزی از آمریکا گردیده است.

اعتراضات قبلی آقای کرزی علیه آمریکائیها عمدتا حالت احساسی و آنی داشت. عمده این اعتراض ها وانتقادها، نسبت به رویدادها و حوادث مشخصی که بوقوع می پیوست، صورت می گرفت؛ اما انتقادات جدید رییس جمهور کرزی به نحوی نشان از تغییر ذهنیت و نگرش وی نسبت به آمریکا و نیروهای خارجی می باشد. این انتقاد ها بیشتر به بهانه جویی و خرده گیری می ماند که از سوی رییس جمهور علیه آمریکا و نیروهای خارجی انجام می شود تا به انتقاد سالم و ارزنده. اظهارات جدید آقای کرزی بیش از هر چیزدیگر، حکایت از نارضایتی ها و مسایل پشت پرده و نامرئی ای دارند که ممکن است در ارگ و مناسبات وی با آمریکا پیش آمده باشد. چنین به نظر می رسد که آقای کرزی اخیرا تحت تاثیر جریان برادران ناراضی اش قرار گرفته و میخواهد روابط کشورش با آمریکا و روندهای ده ساله اخیر را در برنامه مصالحه به پیشواز برادران ناراضی اش قربانی نماید. پافشاری شدید طالبان بر پیش شرط های مصالحه، حلقات مشخص و عوامل نفوذی ارگ که طرفدار خروج نیروهای خارجی از افغانستان و سهیم ساختن طالبان به قدرت هستند و نیز تاحدودی جریان ها و احساسات قومی و منطقه ای آقای کرزی ، عواملی هستند که اقای کرزی از امریکا و جامعه جهانی رو گردانده و نسبت به آنان موضع انتقادی بگیرند. راستی، آیا آقای کرزی میتواند از آمریکا رو بگرداند و اساسا بدون  حمایت و پشتیبانی امریکا وی میتواند نظام تحت اداره اش را کنترل نماید؟ صرف نظر از مسایل سیاسی، آیا حکومت آقای کرزی از نظر اقتصادی و انکشافی بدون پشتوانه خارجی ها حداقل معاش کارمندان و مامورین حکومتش، را می تواند پرداخت نماید؟ مسایل توسعه وی و انکشافی که هزینه های هنگفت لازم دارد، که سرجایش بماند. حقیقت این است که هرچند آقای کرزی گاه و بیگاه آمریکا و ناتو را به باد انتقاد می گیرند و در مواردی روابط دو کشور ظاهرا به تیرگی می گراید، اما اشتراکات و مسایل مشترک میان دو کشور فراتر از این گونه فراز و فرود ها می باشد. آمریکا مسایل و هدف های بلندتر و حیاتی تر داشته و به هیچ وجه اظهارات تند و موضع گیری های آنی و گاها احساساتی که میان دو کشور بوقوع می پیوندد، نمیتواند بر عزم ماموریت و روابط استراتژیک دو کشور صدمه بزند. همکاری آمریکا با دولت افغانستان براساس یک برنامه کلان و دراز مدت استوار بوده و موضوعات فرعی و حاشیه ای هرگز تاثیری بر این مسایل مشترک و استراتژیک ندارد. اصولا سیاست های امنیتی و استراتژیکی و روندهای هدف دار و درازمدت، براساس هدف و برنامه مشترک بنا بوده و مسایل حاشیه ای و آنی جایی دراین گونه سیاست ها ندارد. کشورها تمامی مسایل را معطوف به هدف مشترک و منافع دراز مدت نگریسته و به هیچ وجه اجازه نمیدهد منافع دراز مدت و مسایل استراتژیک اش را بخاطر مسایل حاشیه ای و آنی وزودگذر قربانی نموده و یا حداقل آسیب بزند. همکاری آمریکا با دولت افغانستان نیز از همین گونه بوده و دولت آمریکا تمامی روندها، هزینه ها و برنامه ها را با دولت افغانستان به منظور دست یابی به هدف راهبردی و درازمدت طی نموده و اجازه نمیدهد مسایل حاشیه ای، آنی و اظهارات احساساتی آقای کرزی و یا کسی دیگر از دولت افغانستان، اهداف و برنامه های راهبردی و درازمدت  آمریکا را در افغانستان صدمه بزند. به هیچ وجه منطقی وعاقلانه نیست که بگوییم، چون  آقای کرزی برآمریکا ئیها تاخته و به کمک های سخاوتمندانه آنان بی احترامی کرده است، بنابراین آمریکا بخاطر این مساله به حضورش در افغانستان کاهش داده و نیروهایش را از افغانسان خارج می کند. از سوی دیگر به همان میزانی که آمریکائیها روی اهداف و برنامه های راهبردی اش در افغانستان فکر می کند، دولت افغانستان نیز اشتراکات و وابستگی های فراتر از این گونه اظهارات به آمریکا دارد. هم اکنون دولت افغانستان نمیتواند اندک ترین مسایل و مشکلاتش را خود رفع نماید و از هر نظر به کمک های جامعه جهانی و امریکا وابسته می باشد. در حالیکه دولت آقای کرزی حتی قادر به تامین نصف بودجه عادی خویش می باشد و صد در صد بودجه انکشافی اش از سوی جامعه جهانی  پرداخت می گردد، چگونه میتواند بدون حضور و کمک های جامعه جهانی و آمریکا به حیات خویش ادامه دهد؟ افزون برآن از نظر امنیتی نیروهای امنیتی افغانستان از هر نظر وابسته به کمک های خارجی بوده و دولت افغانستان همیشه چشم کمک به نیروهای خارجی و متحدین بین المللی اش دارد، چطور میتوان پذیرفت که میتواند رابطه اش را با خارج قطع نماید؟

به هرحال این اظهارات و موضع گیری های تند آقای کرزی هرچند از درون ناآرم و متلاطم وی نشات می گیرد، اما نمیتواند بر روابط درازمدت امریکا با افغانستان صدمه بزند و مثل تمامی اظهارات و انتقادات گذشته آقای کرزی، پس از چندی از التهاب می نشیند و روابط دوباره به حالت عادی و نورمال بر می گردد.

بدون شرح

افغانستان و ژئوپولیتیک خاورمیانه بزرگ

افغانستان و ژئوپولیتیک خاورمیانه بزرگ

هادی صادقی




ژئوپولیتیک تاریخی

یکصد سال پیش از امروز آلفورد مکیندر استراتژیست معروف انگلیسی که در جستجوی استراتژی دایمی سلطه برجهان بود دریافته بود که منازعه و رقابت دایمی بر سررهبری جهان میان قدرت های بری (قلب زمین) و قدرت های بحری و اتلانتیکی (حاشیه زمین) بوده که در نهایت با پیروزی قدرت های بری به فرجام می رسد. مکیندر در این راهبرد به نقش حیاتی و استراتژیک حوزه خاورمیانه در رهبری جهان پی برده و گفته بود "کسی که برخاورمیانه حکم براند، برجزیره جهان حکم می راند و کسی که برجزیره جهان حکم براند حاکم کل جهان خواهد بود". بدنبال آن یکی دیگر از استراتژیست های آمریکائی خاورمیانه را کمربند حیاتی امنیت غرب و کلید رهبری برجهان توصیف کرده و دولت مردان غربی را به توجه بیشتر به این حوزه استراتژیک توصیه کرده بود. هرچند جهان امروز با جهان 1904 مکیندر تفاوت های فاحشی یافته است. ممکن است با توجه به پیشرفت علمی و تحولات ژئوپولیتیکی بسیاری از معیارها، ملاک ها، مولفه ها و نظرات وی در مورد خاورمیانه و امنیت جهان اهمیت خودرا از دست داده باشد اما نظرات مبنایی او در مورد خاورمیانه و امنیت جهان هنوز راهنمای مطمئن برای بسیاری از سیاستمداران و استراتژیست های آمریکائی و اروپای می باشد.


ادامه نوشته

مرگ اسامه، پایان شاهنامه؟

مرگ اسامه، پایان شاهنامه؟

سامه بن لادن رهبر شبکه تروریستی القاعده، چندی قبل در داخل خاک پاکستان توسط نیروهای نظامی آمریکا کشته شد. کشته شدن اسامه، مانند معرفی شدن شبکه او " القاعده" حرف وحدیث های فراوانی را در بازار سیاست ومطبوعات به خود اختصاص داد. عده ای زیادی پس از کشته شدن اوجشن شادی برپا کردند، اما عده ای هم بودند که بعد ازکشته شدن اسامه مراسم یاد بود و فاتحه خوانی برای او برگزارکرد. دراین میان مردم پاکستان تنها مردمی بود که درسطح کلان تر و با اهمیت تر برای اسامه مراسم فاتحه خوانی ودعا خوانی برگزار کرد و علیه آمریکا دست به تظاهرات زد. اما کشته شدن اسامه به عنوان رهبر بزرگترین شبکه تروریستی جهان، باعث شد تحولات ظاهری در روابط میان بازیگران منطقه در منطقه ای که ما زیست داریم بوجود بیاید. دراین نوشتار کوتاه سعی می کنم، اولاً هرچه ساده و روان این مساله را بنویسم. دوماً؛ تأثیرات مرگ بن لادن را درچند جهت به بررسی بگیرم.


ادامه نوشته

نقش و اهداف ترکیه در روند تحولات افغانستان

نقش و اهداف ترکیه در روند تحولات افغانستان:

 دلایل و پیامدها

 

نویسنده : امیرمحمد سوری:گروه مطالعات اوراسیا

دوستان و خوانندگان گرامی! محتوای این نوشته مربوط به نویسنده آن است و نگاه نویسنده به هیچ وجه نگاه وبلاگ و دیدگاه وبلاگ دراین خصوص نیست. این نوشته با وجود اینکه خیلی نگاه ایرانی به مسأله دارد، اما بازهم ارزش خواندن را دارد که هموطنان ما آن را بخوانند.

چکیده

روند تحولات افغانستان، وضعیت پیچیده و بغرنجی را طی می­کند. تداوم اختلافات دولت مرکزی حامد کرزی با گروه طالبان، به موازات طرح ورود جریان میانه­رو طالبان به فرایند صلح افغانستان در شورای عالی صلح این کشور، تداوم درگیری­های گروه طالبان با کشورهای عضو ائتلاف، سوء‌ظن‌ها و اختلافات تاریخی افغانستان با پاکستان و به رسمیت نشاختن گروه طالبان از سوی جهموری اسلامی ایران در فرایند صلح افغانستان، موجب شده است تا فضا برای ورود بازیگران منطقه­ای دیگری مانند روسیه و ترکیه به صحنه تحولات افغانستان فراهم شود؛ که با توجه به مقبولیت ترکیه نزد طرف­های غربی، دولت افغانستان و گروه‌های متخاصم به‌ویژه طالبان، آنکارا با برخورداری از پیوندهای دیرپا و مستحکم با جهان غرب و به عنوان تنها کشور مسلمان عضو ناتو از یک سو و اتخاذ سیاست­های متوازن حزب عدالت و توسعه از سویی دیگر، توانسته است از جایگاه مناسبی در مقایسه با سایر بازیگران در صحنه معادلات پیچیده افغانستان برخوردار شود که برگزاری اجلاس سه جانبه این کشور با افغانستان و پاکستان (فرایند آنکارا)، نمونه بارز آن به شمار می­رود. در این میان به نظر می­رسد با توجه به ورود بازیگران جدید به صحنه تحولات افغانستان، اتخاذ تحرک بیشتر از سوی جموری اسلامی ایران بیش از گذشته احساس می­شود، تا در پرتو آن ایران بتواند از پویایی و تحرک بیشتری در فرایند صلح این کشور برخوردار شود. بنا به اهمیت این موضوع، در این نوشتار کوشش می­شود نقش و اهداف آنکارا در روند تحولات افغانستان به‌ویژه در چهارچوب مناسبات سه جانبه ترکیه، پاکستان و افغانستان و پیامدهای این تحول، مورد بررسی قرار گیرد تا درک بهتری از اهداف و منافع این بازیگر در صحنه تحولات افغانستان حاصل شود

ادامه نوشته

پروسه انتقال از زاویه دیگر

پروسه انتقال از زاویه دیگر

ذکی دریابی

برگرفته از سایت مرکز اطلاعات و رسانه های حکومت

پروسه انتقال مسئوولیت، یکی از پروسه های کلان ومهم و درعین حال ارزشمندی است که حکومت افغانستان در پی تحقق آن است. حکومت افغانستان با جامعه جهانی درمورد پروسه انتقال در کنفرانس کابل به توافق رسیده اند و از آن زمان به بعد، هر از چند گاهی نشست ها و گفتگوهای در خصوص چگونگی انتقال و انتقال موفقیت آمیز صورت می گیرد. از سوی هم حکومت افغانستان درخلال این مدت تلاش های را روی دست گرفته است که بتواند هرچه زودتر و بهتر این پروسه را به انجام و این مأموریت را به شکل سالم به اتمام برساند. اما، این طرح حکومت افغانستان همواره با چالشها ونگرانی های مواجه بوده است. طیفی از مخالفت ها وموافقت ها پیرامون پروسه انتقال در محافل سیاسی و رسانه ای شکل گرفته است که به نظر بعضی ها انجام این مأموریت کار نا ممکن و یا هم مشکل و نا موفق است، اما آیا حکومت افغانستان توانایی این کار را ندارد؟ آیا پروسه انتقال مسئوولیت آن چنان که ما آن را دشوار می بینیم برای نیروهای امنیتی افغانستان دشوار است؟ آیا می توان نسبت به موفقیت این پروسه امیدوار بود؟ چه چیزی دسته مایه امیدواری درموفقیت این پروسه است؟ چه چیزی با عث نگرانی مردم در امر انتقال موفقیت آمیز است؟ این سوالها و ده ها سوال دیگر، اذهان  عمومی را با نگرانی های توأم کرده است. اما  این نوشتار پاسخی است برای رفع دغدغه های که توانایی نیروهای امنیتی افغانستان را در موفقیت، امر انتقال مسئولیت به چالش می کشاند.

پیش از انتقال؛ رهبری افغانی نصف عملیات های نظامی

درحالی که شماری از مردم نسبت به موفقیت پروسه انتقال نگران اند، نیروهای خارجی وحکومت افغانستان اعلام کرده  که پنجاه در صد عملیات های نظامی که درنقاط مختلف کشور انجام شده ، به رهبری افغانها بوده است. این رهبری را نیروهای پولیس و اردوی ملی افغانستان به عهده داشته اند. این نکته که نیروهای امنیتی افغانستان این توانایی وظرفیت را دارند که رهبری عملیات ها را  به عهده بگیرند و یا هم عملیات های نظامی مستقل را انجام بدهند، درنفس خود مایه امیدواری است و بسیاری از نگرانی های موجود درخصوص پروسه انتقال را رفع می کنند. تجربه چند ساله نیروهای امنیتی افغانستان، در نبردها و مسئولیت تأمین امنیت درنقاط مختلف کشور، از اکنون بعضی زمینه ها را برای عبور سالم وموفقیت آمیز از مرحله انتقال فراهم ساخته است. از این رو قبل از هرگونه کار شکنی و بدبینی ، بایستی به این ظرفیت های بالقوه موجود درنیروهای امنیتی افغانستان توجه داشت و ازا ین ظرفیت ها وتجربه ها برای موفقیت هرچه بیشتر این پروسه استفاده کرد. حضور چند ساله نیروهای امنیتی افغانستان در عملیات های متعدد، نشان دهنده ی این است که نیروهای امنیتی افغانستان توانایی مهار حملات دشمن را دارند و چنانکه قبلاً این توانایی را به نمایش گذاشته اند، از این به بعد نیز توانایی مبارزه با دشمنان را خواهند داشت.

مرحله انتقال؛ انتقال تدریجی از لحاظ زمانی- مکانی

همزمان با شروع سال نو خورشدی، پروسه انتقال نیز آغاز می شود. آغاز این پروسه به هیچ وجه به این معنی نیست که تمام نقاط و ولایات کشور به یکبارگی به دست نیروهای امنیتی افغانستان بیافتد و نیروهای امنیتی افغانستان بدون همکاری نیروهای بین المللی کنترول تمام امورات امنیتی را درتمام نقاط کشور به عهده بگیرند. بلکه انتقال مسئولیت ها به شکل تدریجی بنا بر لزوم دید حکومت افغانستان از چند نقطه شروع خواهند شد و همزمان با سپری شدن  زمان و موفقیت دریک نقطه نقاط دیگر کشور به دست نیروهای امنیتی افغانستان سپرده خواهندشد. از این رو انتقال مسئولیت به معنی این نیست که تمام ولایات کشور به یک بارگی به دست نیروهای امنیتی افغانستان خواهند افتاد و از آنجاییکه این اتفاق نمی افتد، به عهده گرفتن تدریجی مسئولیت امنیتی درنفس خود با عث قدرتمندی و توانایی نیروهای امنیتی افغان خواهند شد. نیروهای امنیتی افغانستان دراین صورت این توانایی و ظرفیت را دارند که  به تنهایی بتوانند به خوبی از عهده مسئولیت های محوله شان برآیند. انتقال تدریجی از لحاظ زمانی و مکانی، دقیقاً بیانگر این نقطه است که مسئولیت های امنیتی به نیروهای افغان تا سال 2014 به اتمام خواهد رسید و درسال 2014 میلادی است که نیروهای امنیتی افغانستان، مسئولیت امنیتی تمام نقاط و شهرهای کشور را به عهده می گیرند. درفاصله زمانی چند ساله تا سال 2014 نیروهای امنیتی افغانستان، به تدریج مسئولیت امنیتی نقاط وشهرهای مختلف کشور را به عهده می گیرند.

پس از انتقال؛ نیروهای امنیتی با تجهیزات مدرن 

علاوه براینکه درطی چند سال گذشته رهبری نصف از عملیات های نظامی را نیروهای امنیتی افغانستان برعهده داشته اند و افزون براینکه نیروهای امنیتی افغانستان برای گرفتن مسئولیت امنیتی از آمادگی های ویژه ای برخوردارند و این مسئولیت ها را به شکل تدریجی برعهده خواهندگرفت؛ پس ازشروع انتقال مسئولیت های امنیتی، نیروهای امنیتی افغانستان از سوی جامعه جهانی آموزش های بیشتر وبهتر خواهند دید وتجهیزات بیشتری در اختیار آنان گذاشته خواهند شد. قرار دادن تجهیزات بیشتر ومدرن تر، امکانات بالقوه ی را دراختیار نیروهای امنیتی افغانستان قرار می دهند که این امکانات میزان برندگی نیروهای امنیتی کشور را بیشتر خواهند کرد و برتوانایی آنان در برعهده گیری بهتر این مسئولیت ها کمک های فراوانی خواهند نمود. از این رو، نباید نسبت به تلاش های انجام شده درخصوص برعهده گیری مسئولیت های امنیتی نگران بود و این فرض را روا داشت که این انتقال اگر صورت بگیرد، نیروهای امنیتی کشور توانایی انجام این مسئولیت را نخواهند داشت.

پس تجربه ها وآموزشهای چندساله نیروهای امنیتی کشور واشتراک این نیروها درعملیات مخلتف درطی چند سال گذشته، همزمان با انتقال تدریجی مسئولیت ها از لحاظ زمانی ومکانی و دراختیار قرارگرفتن بیشتر تجهیزات به نیروهای امنیتی کشور، نگرانی های ما را نسبت به موفقیت پروسه انتقال رفع می کنند و انگیزه های فراوانی را برای حمایت از این پروسه برای ما خلق می کنند وامیدواری بیشتری را نسبت به موفقیت این پروسه ایجاد می کند.

قتل، حقوق بشر و چند مسأله دیگر

قتل، حقوق بشر و چند مسأله دیگر

نسیم رضایی

ماه حوت امسال، آمیخته با خشن ترین و غیرانسانی ترین وقایع و رخدادها پیش آمد. ده ها انسان بی گناه به اثر حملات هوایی نیروهای ناتو و حملات انتحاری وسازمان یافته مخالفان مسلح دولت، جانهای شان را از دست دادند. انفجارهای وانتحارهای پی درپی درکابل، قندهار، خوست، جلال آباد وکنر؛ دست کم صدها انسان را تلف و ده ها خانواده را غمناک کرد. در این میان حملات مسلحانه نیروهای طالبان در نمایندگی کابل بانک در شهرجلال آباد و حملات هوایی نیروهای ناتو در ولایت کنر که به اثر آن 9 طفل کشته شد، در نوع خود قابل تأمل و دست مایه تأسف فراوان می باشد. اما با وجود اینکه همه از این حوادث ناگوار متأسف و غم انگیزیم و ظاهراً مقامات امریکایی نیز از این اشتباهات شان عذرخواهی کرده است؛ به نظر می رسد که این سناریوی غمناک به پایان نرسیده است و هر لحظه ای بیم این می رود که بازهم تلاشهای غیر انسانی" جنگ" جانهای شهروندان دیگر این سرزمین را بگیرند. از این رو کشتار افراد ملکی، به عنوان مهم ترین مسأله سیاست وحقوق بشر درجغرافیای جنگ باقیست. این مسأله دشوار در نوع خود می طلبد که چند پهلوی این مسأله را به حلاجی بگیریم. ضرورت به واکاوی گرفتن این مسأله بیشتر از آنجا مطرح می شود که از یک سو، کشتار افراد ملکی هر ماه بیشتر تر می گردد و ازسویی دیگر تأثیرات زیانبار این کشتارها هر روز تأثیرات عمیقی بر ثبات وبی ثباتی در افغانستان می گذارد.

کشتارهای  فامیلی و توجیهات سیاسی

هیچ ارقام موثقی درخصوص تعداد کشته شده گان جنگ جاری در کشور در دست نیست. اگر هم ارقامی تا هنوز ارائه شده، دقیقاً تعداد قربانیانی که به اثر جنگ ها، انتحارها و حملات هوایی جانهای شان را از دست داده اند، در بر ندارد. با این حال بدون تردید درطی چند سال گذشته هزاران نفر بدون هیچ تقصیری در این گیر و مدار مبارزات سیاسی قربانی شده اند. عاملان این کشتارها یا نیروهای نظامی خارجی درافغانستان بوده اند و یا هم گروه های مسلح مخالف دولت. طالبان هرکشتاری را که تا هنوز بر مردم ملکی تحمیل کرده است، انگیزه کارها وکشتارهای شان را، ارتباط داشتن قربانیان با نیروهای خارجی و یا حکومت افغانستان دانسته اند. و برعکس نیروهای نظامی خارجی، کشتارهای ناشی از حملات هوایی، بمباردمان ها و حملات شبانه شان را با جنگ علیه تروریستان توجیه کرده اند. دراین میان، مردم افغانستان همواره قربانیان اصلی این بازی ها بوده و می باشند. اما؛ مخالفان مسلح دولت و نیروهای خارجی همواره در قبال این کشتارها، هیچ توجیهی جز مرتبط بودن قربانیان با گروه دیگر، غیر از گروه آنها نداشته اند. طالبان مردم بی گناه را می کُشند و این کشتار را با بهانه ارتباط داشتن با حکومت وخارجی ها توجیه می کنند و خارجی ها قتل وکشتار می کنند، مهر تروریست وطالبان را به قربانیان می زنند. از این رو، ریشه های این توجیهات نه منطقی و نه عقلانی است، بلکه ریشه در بازی های سیاسی طرفین  دارند. همه این کشتارها با توجیهات سیاسی غرض ورزانه انجام شده و ادامه خواهند یافت.

پارادوکس قتل وحقوق بشر

درادامه وحاشیه کشتار افراد ملکی، دست کم طالبان هیچ وقت از چیزی به نام حقوق بشر به دفاع نپرداخته وهیچ وقت شعارهای حقوق بشری را زمزمه و مزه مزه نکرده است. اما نیروهای خارجی در بخش های نظامی وملکی، به تکرار از حمایت حقوق بشر و دموکراسی دراین کشور بانگ بر آورده اند و میلیونها دالر را زیر چتر حمایت وتوسعه حقوق بشر در نهادهای مختلف خارجی و داخلی درافغانستان به مصرف رسانده اند. اما آیا می توان کشتار افراد ملکی و به خصوص کشتار اطفال به اثر بمباردهای هوایی را با داعیه دفاع از حقوق بشر جمع کرد؟ آیا می توان عاملان کشتار اطفال وافراد ملکی را با حامیان دموکراسی وحقوق بشر جمع کرد؟ بدیهی است که هرگز نمی توان در حین کشتار افراد وتجاوز وقتل داعیه دفاع وحمایت حقوق بشر را سر داد. چنانکه نیروهای خارجی این تلاش را انجام می دهند. 9 طفل در کنر به اثر حملات هوایی نیروهای ناتو کشته می شود، مقامات ملکی و سیاسی این کشورها از حقوق زن و مردسالاری در روز جهانی زن سخن می راند. قتل درنوع خود به هر دلیلی که باشد، جنایت است و جنایت با ارزشهای جهان شمول حقوق بشری قابل جمع نیست. بناءً عاملان قتل وکشتار به هردلیلی که باشد، ناقضان حق حیات انسانهاست. پس بایستی این نکته را درنظرداشت که داعیه حمایت از حقوق بشر به هیچ عنوان درحین کشتار افراد بی گناه دست یافتنی نیست. از این رو پارادوکسی حل ناشدنی میان شعارها وعملکردهای نیروهای خارجی درافغانستان به ظهورپیوسته که تا پایان یکی نمی توان از دیگری حرف زد. این پارادوکس درحین اینکه نفرت های عمیقی را نسبت به حضور نیروهای خارجی درافغانستان خلق می کند، هم زمان نیروهای خارجی را در حل این پارادوکس به معمای حل ناشدنی رهنمون می سازد که هزینه این پارادوکس در سطح جهانی برای دستگاه سیاست خارجی کشورهای دخیل گران وفزون خواهد شد.

نرخ شکننده مناسبات سه جانبه؛ طالبان و برگ برنده  

ادامه کشتارهای افراد ملکی با هر توجیهی، از سویی هرنهاد وگروهی؛ سرانجام در چگونگی مناسبات میان مردم وحکومت، مردم وجامعه جهانی ، حکومت و جامعه جهانی، نقش مهم وتعین کننده دارد. تداوم کشتار افراد ملکی ازسوی نیروهای خارجی، اولاً درچگونگی روابط مردم با حکومت افغانستان مهم است. این کشتارها، درنهایت این باور را میان مردم تقویت می کند که حکومت دست نشانده خارجی هاست و توانایی منع کشتار افراد ملکی را ندارند. از این رو هر زمانی ممکن است، کشتارها در چگونگی مناسبات حکومت ومردم تغییرات اساسی را بیاورند و میزان اعتماد مردم نسبت به حکومت را کاهش دهد وحتی ممکن است خانواده های باقی مانده قربانیان را درسف مخالفان حکومت بکشاند. از سوی دیگر کشتار افراد ملکی درعین حالی که بر روابط مردم با حکومت تأثیرات عمیقی دارد، بیشتر از آن درنحوه نگاه مردم افغانستان به حضور خارجی ها درافغانستان تأثیرات بیشتر و عمیق تری دارد. بر علاوه اینکه حس تنفر مردم نسبت به حضور نظامیان خارجی درافغانستان هر روز بیشتر تر می گردد، احتمال اقدام مردم علیه  نیروهای خارجی بیشتری می گردد و تداوم دردهای ناشی از کشتار افراد ملکی ممکن است روی روابط دراز مدت حکومت افغانستان و جامعه جهانی به خصوص آمریکا تأثیرات ناگواری را بگذارند. از سویی هم، کشتار افراد ملکی به مثابه ای شهروندان افغانستان همواره با عث شده که حکومت افغانستان آماج اعتراض های شدید مردم درنقاط مختلف کشور قرارگیرند و این کشتارها بارها با عث تنش در روابط حکومت افغانستان وجامعه جهانی شوند. پس کشتار افراد ملکی از سوی نیروهای خارجی به سادگی می تواند، نوع نگاه مردم وباور مردم به حکومت وجامعه جهانی را تغییر دهد و درسطح گسترده تر، مناسبات حسنه ونیک افغانستان با جامعه جهانی را تحت تأثیر قرار دهد و در نهایت مأموریت دشوار مبارزه با تروریزم جامعه جهانی به اثر کشتار افراد ملکی در داخل خاک افغانستان، تحت شعاع این مشکل قرار بگیرد. دراین صورت، روابط سه جانبه میان مردم، حکومت وجامعه جهانی هر روز شکننده تر خواهد شد و نفعی این وضعیت به گروه های مخالف مسلح دولت به ویژه طالبان خواهند رسید.

پس در یک نگاه کلی، تداوم کشتار ملکی به هر دلیلی و با هرتوجیهی که صورت بگیرد. سردمداران دفاع از حقوق بشر را در تحقق این داعیه ناکام می کند. روابط اجتماعی، سیاسی وحقوقی ملت و حاکمیت افغانستان را می گسلد و ثبات و امنیت دراین کشور را به چالش می کشاند. از این رو بایستی نیروهای خارجی در اجرای عملیات های هوایی شان به شکل جدی تجدید نظر کنند وحکومت افغانستان نیز درقبال کشتار های افراد ملکی، راهکارهای اساسی و بنیادین را بوجود بیاورند.

چرا طالبان درپی گسستن روابط با القاعده اند؟

چرا طالبان درپی گسستن روابط با القاعده اند؟

ذکی دریابی

نه سال پیش از امروز، تنها دلیل برای حمله نظامی آمریکا به افغانستان، حضور گسترده اعضای شبکه القاعده و رهبر این گروه" اسامه بن لادن" در داخل خاک افغانستان و مهمان نوازی ومیزبانی طالبان از این گروه بود. به دنبال حملات یازدهم سپتامبر سال 2001 میلادی، امریکاییان تحت رهبری  جورج بوش حملات گسترده ای را حتی بودن موافقت کلی سازمان ملل متحد، برای سرکوب اعضای شبکه القاعده وطالبان درداخل خاک افغانستان آغازکرد که منجربه سقوط امارت اسلامی طالبان و رویکار آمدن نظام جدید درافغانستان شد. اما اکنون پس از گذشت زمان نزدیک به ده سال دانشگاه نیویورک در گذارشی می نویسد که" رهبران طالبان آماده اند برای خاتمه جنگ در افغانستان به رابطه خود با القاعده پایان دهند". این گزارش حاصل تلاش های  دو محقق آمریکایی بنام های "الکس استریک ون لینشوتن و فلیکس کوهن" در ولایت قندهار می باشد. نویسندگان این گزارش می گویند" طالبان آماده اند که اطمینان دهند از افغانستان بعنوان پایگاهی برای حملات تروریستی استفاده نمی شود، اما سیاست آمریکا فرصت بیشتری برای القاعده در جذب اعضای جوانتر این گروه فراهم کرده است".

این گزارش درحالی نشر می شود که حامد کرزی یک روز قبل از آن درنشست امنیتی مونیخ اعلام کرد که "طالبان بخشی از جامعه افغانستان می باشند و با آنهایی که بخواهند با گروه القاعده رابطه شان را قطع نمایند، قانون اساسی را بپذیرند، صلح خواهند کرد". اما باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا در مصاحبه با شبکه تلویزیونی فاکس نیوز که روز دوشنبه پخش شد قول داد که "القاعده شکست داده شود و طالبان هرگز کنترل افغانستان را به دست نگیرد". هرچند که اظهارات سه بازیگر عمده بازی جاری درافغانستان، تا حدودی در تناقض با هم دیگر قرار دارند، اما با وجود این حرف ها هنوز هم  می توان چگونگی ارتباط شبکه القاعده وطالبان را به بحث گرفت. شاید بهترین آغاز برای روشن کردن مسأله این باشد که بپرسیم "چرا طالبان می خواهند در روابط شان با گروه القاعده تجدید نظرکنند؟".

طالبان با حملات نظامی آمریکا به دلیل حمایت از القاعده وجا دادن اعضای این گروه در داخل خاک افغانستان، نه سال قبل امارت که 95 درصد خاک افغانستان را تحت تسلط خود داشت، از دست دادند. اما هرگز، دست از جنگ برنداشت،  حملات این گروه از اوایل حضور آمریکایی ها تا کنون برعلیه نظامیان خارجی وحکومت افغانستان به شکل سازمان یافته وگاهاً پراکنده جریان داشته واکنون هم شماری از نقاط افغانستان میدان کار و زار مسلحانه میان دو جناح می باشند. این جنگ مسلحانه نه ساله میان دو جناح حکومت ونیروهای خارجی و طالبان، اکنون این باور مشترک را میان طرفین درگیری تقویت کرده است که نمی توان با تداوم خشونت های مسلحانه نتیجه ای یک طرفانه از جنگ جاری گرفت. این باور در قدم نخست دولت افغانستان را واداشت که برای به سررسیدن امنیت ونظم درافغانستان بایستی راه های دیگری را در تقابل با طالبان وسایر گروه های مسلح جستجو کنند و ازسوی دیگر آمریکاییان را نیز مجبور به این کرد که به خواسته های حکومت افغانستان و شهروندان شان تن دهند. از این رو در یک اقدام بی سابقه درحالی که هم حکومت افغانستان وهم نیروهای جامعه جهانی از شکست قطعی طالبان در اوایل این مبارزه حرف می زدند، پس از چند سال مبارزه بی نتیجه، یکبار پیشنهاد راه حل های غیرنظامی با طالبان وقانع کردن آنان روی دست حکومت افغانستان افتاد و دراین راستا اکنون پس از چند سال تلاش عده ای با تلاش های حکومت افغانستان، متنفذین قومی وشورای عالی صلح ازصفوف مخالفین مسلح دولت" طالبان وحزب اسلامی" جدا می شوند و به حکومت افغانستان می پیوندند. اکنون مکانیزم های در درون حکومت افغانستان با ابتکار حکومت به وجود آمده  که طالبان می توانند به مثابه ای شهروندان افغانستان زندگی کنند. هم چنان امریکایی ها با تقویت نیروهای شان در افغانستان و افزایش شمار سربازان شان نتوانستند، نتیجه ای خوبی از حضور گسترده ای نظامی شان در مبارزه علیه شورشیان طالب والقاعده بگیرند، لذا مجبور شده اند به طرح های حکومت افغانستان تن بدهند و دراین راستا با حکومت افغانستان همکار باشند و درحقیقت امریکایی ها واتحادیه اروپا اکنون پذیرفته اند که طالبان بایستی به عنوان یک گروه سیاسی واجتماعی حتی در میادین سیاست وقدرت پذیرفته شوند.

بدون شک، علت انعطاف جامعه جهانی وحکومت افغانستان دربرخورد با طالبان، توانایی روز افزون این گروه در چند سال گذشته است که اکنون نه تنها طالبان ازمیادین برچیده نشده است، بلکه بخشی از مردم افغانستان از تفکرات طالبانی هرچند تابع حکومت اند، پیروی واستقبال می کنند. درحقیقت می توان گفت که حکومت افغانستان و جامعه ای جهانی چاره ای دیگری جز این ندارند که با طالبان صلح کنند و تا حدودی خواسته های این گروه را بربتابند.

از سوی دیگر طالبان به عنوان بازیگر عمده و بسا اوقاط تعیین کننده، با فراز ونشیبی که درطی نه سال گذشته پیموده اند،  اکنون بهتر از قبل انعطاف پذیرشده اند. حمایت از القاعده به بهایی از دست دادن امارت وقدرت در افغانستان سرآغاز تغییرات عمده در نگرش های طالبان و سنجش های طالبان بوده است. حضورگسترده ای القاعده نه سال قبل از امروز درداخل خاک افغانستان وتوانایی های فراوانی که این گروه داشتند، اکنون دیگر مثل سابق نیست، اکنون افغانستان امن ترین مکان برای اعضای شبکه القاعده نیست و القاعده به عنوان گروهی که در پی جهاد سراسری درکل کشورهای جهان برای پیاده کردن نظام اسلامی است، اکنون رخت از افغانستان بربسته اند. نشانه گرفتن مناطق مرزی پاکستان ازسوی آمریکایی ها وحکومت پاکستان برای حملات مسلحانه وهم چنان فشارهای دیپلماتیک و رسانه ای که درسطح جهان علیه پاکستان دنبال می شوند،  دلیل برحضور گسترده ای القاعده درآن نقاط است. این همه اتفاقات وتحولات محصول تلاش های نظامی جامعه جهانی و حکومت افغانستان درافغانستان نیست، بلکه یک بخش بزرگ از این همه تحولات بر می گردد به طالبان. طالبان با درک اینکه حمایت آنها از اسامه بن لادن واعضای این گروه می تواند چه بهایی را برآنان تحمیل کنند؟ به خوبی آگاه شده اند وهم چنان طالبان این را می دانند که مقاومت ها وتکاپوی سختگیرانه جامعه جهانی دربرابر تروریستان وعمدتاً شبکه القاعده، تا چه حدی می تواند این شبکه را تضعیف کنند و درتنگنا قرار بدهند؟ و دراین میان نفع که طالبان از ارتباط با القاعده می برند چقدر خواهند بود. از این رو تقویت روز افزون طالبان و تضعیف روز افزون القاعده درافغانستان، می تواند برهانی براین باشند که طالبان از چند سال قبل از امروز عملاً در پی گسستن ارتباط با القاعده بوده است. حضور گسترده طالبان وحضور کمرنگ القاعده درافغانستان، نشان از قطع ارتباط میان این دوگروه است، اگر چنین نبود طالبان می توانست با حمایت شان از این گروه آنان را نیز درکنار شان نگه دارند، درحالی که نه سال حملات انتحاری و مسلحانه علیه نظام افغانستان ومردم افغانستان گواهی براین است که این عملیات ها بیشتر توسط طالبان اجرا شده اند تا اعضای شبکه القاعده.

ازسویی هم تفاوت های اساسی که دراهداف این دوگروه وجود دارند، هر زمانی این احتمال مطرح بود که روزی ممکن است رشته ای این ارتباط بگسلد. القاعده درپی جهاد درسراسرجهان علیه نظامهای غربی است، اما طالبان درپی پیاده کردن نظام با ارزشهای اسلامی درداخل خاک افغانستان ومبارزه علیه استعماردرکشوراست. لذا بعید نیست که سنجش های مقامات طالبان با حمایت سیاسی شماری از کشور ها به خصوص پاکستان منجر به این شده باشد که با القاعده قطع ارتباط وهمکاری کنند.

ازسویی هم، افزایش شمار نظامیان نیروهای امنیتی افغانستان و نظامیان امریکایی درکشور وافزایش حملات شبانه علیه اعضای این گروه در داخل خاک افغانستان، تا حدودی زیادی این گروه را درعین توانایی تحت فشارهای شدیدی قرار داده است. به خصوص زمانی که این فشارها به شکل سازمان یافته به منظور راضی شدن طالبان برای صلح از سوی حکومت افغانستان وجامعه جهانی دنبال می شوند. فرصت های قبلی ونسبتاً خوبی که برای طالبان وجود داشت، اکنون وجود ندارد، این گروه به اثر اجرای این حملات هرهفته کنترول شماری از نقاط کشور را از دست می دهند و از ولایات ها و ولسوالی ها بیرون رانده می شوند. لذا، طالبان اکنون اگر نخواهند صلح کنند، بازهم ناگزیرند برای برون رفت از مشکل پیش روی شان به مشوق های حکومت افغانستان توجه کنند و حتی بر سر رسیدن به یک توافق سیاسی با حکومت افغانستان، بیاندیشند. دراین صورت حتمی است که برای رسیدن به این مهم بایستی ارتباط شان را با شبکه القاعده قطع کنند و دست از همکاری با این گروه بردارند، چون درشرایط کنونی این القاعده است که از همکاری با طالبان نفع می برند، نه اینکه طالبان از همراهی با آنان مستفید شوند.

پس طالبان با وجود فشارهای فراوانی نظامی به اثر اجرای عملیات شبانه نیروهای خارجی وهم چنان مقاومت های شدیدی نیروهای امنیتی افغانستان برای پاکسازی مناطق از وجود طالبان و جدی بودن آمریکاییان دراین امر، اکنون لازم می بینند که درخواست حکومت افغانستان برای صلح را بررسی کنند. و بعید نیست که برای دست یافتن به این هدف بخواهند درمناسبات شان با گروه القاعده تجدید نظرکنند.

وقتي قانونگذار قانون را نمي داند!

وقتي قانونگذار قانون را نمي داند!

ديروز دومين جلسه رسمي پارلمان بازهم با تكرار ها وتضادها به پايان رسيد. اين درحالي است كه روز شنبه هيچ يك از نامزدان رياست مجلس نتوانستند در دوراول و دور دوم آراي لازم براي احراز كرسي رياست را بدست بياورند. هرچند كه بحث هاي ديروز نمايندگان روي محور هاي متعددي مي چرخيد،‌ اما به طور كل مي توان بحث هاي پراگنده وبعضاً متناقض نمايندگان را درچند محور عمده واكاوي كرد.

انتخابات بي نتيجه؛ دورسوم، يا انتخابات جديد؟

لايحه وظايف داخلي مجلس نمايندگان، با پيش بيني مراحل انتخابات درماده هشتم بيان مي نمايد كه" انتخاب رئیس  جرگه تحت ریاست رئیس موقت  به اساس رأی گیری سری و مستقیم برای یک دوره تقنینیه با اکثریت حاضر به ترتیب ذیل صورت میگیرد: رئیس موقت جرگه، لست کاندیدان مقام ریاست جرگه را قرائت و برای هر کاندید پنج دقیقه وقت صحبت  میدهد. کاندید در صورت انصراف از کاندید شدن موضوع را بطور کتبی قبل از آغاز رأی گیری به مقام ریاست موقت جرگه تسلیم می نماید. بعد از ختم صحبت ها رئیس موقت آغاز رأی گیری را اعلام مینماید.هرگاه هیچ یک از کاندیدان در نتیجه رأی دهی دور اول اکثریت حاضر را   بدست آورده نتواند، دوردوم رأی گیری صرف بین دو کاندیدی که بیشترین آراء   را بدست آورده اند دایر و عضو برنده اعلام میگردد که آرای اکثریت حاضر را کسب نماید". دراين صورت مطابق به اين ماده قانون، واضح است نامزداني دور اول كه به دور دوم راه يافته اند،‌  نمي توانند بعد از شكست در دور دوم و بي نتيجه ماندن سرنوشت كرسي رياست خود را براي بار سوم نامزد اين كرسي نمايند. هرچند كه اين ماده هيچ تذكري مبني براينكه نامزدان دور دوم مي توانند يا نمي توانند در دور ديگر خود را كانديد نمايند ويا انتخابات به دور سوم بايد برود يا نرود، ‌ندارد. اما استدلال شماري از وكلاي مجلس نمايندگان درخصوص رفتن انتخابات به دور سوم با استناد برماده نهم اين قانون بود، كه اين قانون درماده نهم خود دور سوم انتخابات را تذكر داده است، اما نه براي رياست مجلس، بلكه براي انتخاب معاونين ومنشي ونايب منشي. اين درحالي است كه شماري  از وكلا درجلسه ديروز اصرار داشتند كه  حكم قسمتي از ماده نهم را بر ماده هشتم اين قانون حمل نماييم و دور سوم انتخابات را برگزار نماييم. حال با اين فرض كه ماده هشتم هيچ تذكري مبني برحق كانديد كردن نامزدان دور دوم، و نداشتن اين حق و يا رفتن انتخابات به دور سوم يا نرفتن آن ندارند، موجود نبودن اين حكم درماده هشتم، با وجود حكم صريح درمورد انتخاب معاونين، منشي و نايب منشي در ماده نهم اين قانون، ‌قانوناً اين استدلال ها را منتفي مي كند و صراحت صريح درماده نهم دراين خصوص دال براين است كه اين نامزدان حق كانديد كردن براي بارسوم را ندارند وانتخابات نيز به دور سوم نبايد برود. اگر قضيه خلاف اين بود،‌ بايستي مثل ماده نهم،‌ اين تذكر را درماده هشتم درج مي كرد. پس در اين صورت صورت قانوني مسئله چنان است كه بايستي نامزدان كه نتوانسته در دور دوم پيروز شوند،‌ از نامزدي محروم شوند و نامزداني جديدي با انتخابات جديد روي دست گرفته شوند.

اصلاح لايحه وظايف داخلي مجلس نمايندگان

يكي از بحث هاي جدي نمايندگان درمجلس، اصلاح لايحه وظايف داخلي اين مجلس قبل از انتخابات وحتي ديروز بعد از انتخابات بي نتيجه بود. اين قانون درماده ششم خود بيان مي دارد كه" رئیس موقت نمیتواند خود را برای ریاست دایمی جرگه کاندید نماید. وظیفه رئیس موقت صرف اداره و نظارت ازجریان انتخابات رئیس دایمی جرگه می باشد". حال با وجود چنين صراحتي درصورت انتخاب نشدن رييس دايمي، قانوناً‌ وكلا حق ندارند كه لايحه وظايف داخلي را تعديل نمايند. دراين صورت وقتي آنها قانوناً‌ حق تعديل را ندارند، ‌نمي توانند با مصلحت انديشي ها حكم ماده نهم اين قانون را به ماده هشتم حمل نمايند و انتخابات را به دور سوم بكشانند. هم چنان مطابق همين لايحه به جز انتخاب رييس مجلس،‌مجلس تحت رياست رييس موقت هيچ كاري را انجام داده نمي تواند و مطابق همين لايحه بدون انتخاب كردن رييس هيچ كاري ديگري را مجلس روي دست گرفته نمي تواند.

راي سفيد،‌ سفيد بماند يا سياه شود؟

يكي از جنجالي ترين بحث هاي مجلس در دو روز گذشته، مسئله آراي سفيد بود. آراي كه باعث شد انتخابات روز اول بي نتيجه به پايان برسد واين همه حرف وحديث را به دنبال بياورد. تعداد زيادي از وكلاي مجلس درجلسه ديروز خود اصرار براين داشت كه آراي سفيد را بايستي ناديده بگيريم و اصلاً ‌در شمار آرا به شمار نياوريم. اما آيا اصولاً‌ يك نماينده اين حق را دارد كه حق نماينده ديگري را چنين هدايت كند و يا ناديده بگيرد؟ مسلم است كه هيچ يكي از نامزدان حق بيشتري نسبت به ديگر نمايندگان ندارند و همه از حقوق وتكاليف يكساني برخوردارند. لذا،‌ طرح هاي مختلف مبني براينكه  بايد آراي سفيد ميان نامزدان تقسيم شوند و يا آراي سفيد درجمل آراي داده شده حساب نشوند،‌ يعني كساني كه راي سفيد انداخته اند،‌ فرض براين شود كه درجلسه حاضر نبوده اند، به شكل جدي ازسوي شماري مطرح شدند. اين درحالي است كه راي سفيد هم راي است،  ارزش مساوي با راي موافق ومخالف وممتنع دارد. نمي توان راي كساني را كه نخواسته اند به هردليلي به هيچ يكي از نامزدان راي بدهند را بي ارزش قلمداد كرد ويا سرنوشت آنرا بنا به مصلحت هاي شخصي وسياسي، مهندسي كرد. چرا كه قانوناً‌ وعرفاً‌ راي سفيد راي مساوي با راي مخالف و موافق است واين چيزي است كه لايحه وظايف داخلي نيز آنرا پيش بيني كرده است.

اما؛ ريشه اين قانونگريزي ها درچيست؟

شايد جايي تعجبي نباشد كه اگر بگوييم اكثريت نمايندگان مجلس با فهم درست اين نكته هاي قانوني، بازهم به گونه ي مسيربحث هاي ديروز را هدايت مي كرد كه گويي آنها حقيقتاً‌ به يك مسئله دشوار وباريك قانوني رو برو شده اند. شماري زيادي از وكلا با فهم اينكه چه راهكاري قانوني است وچه راهكاري قانوني نيست، بازهم تلاش براين داشتند كه بنا برمنافع سياسي كه ازاين مسئله براي آنها مي رسيد،‌ دشواري اين كار را بيشتر بنماياند و از تلاش هاي شماري از نمايندگان ديگر در مجلس براي رسيدن به يك نتيجه ويك راه حل قانوني واحد جلوگيري نمايند. از بحث هاي پراگنده موافقين ومخالفين حكومت وصف بندي هاي پارلماني پيدا بود كه اين همه تلاش هاي جانبدارانه، صرفاً‌ با مايه هاي سياسي صورت مي گرفت. همه به نحوي در تلاش بود كه از كارنسبتاً‌ دشوار قانوني،‌ سود هاي كلان سياسي واقتصادي را ببرند. اگرنه باور اين مسئله مشكل است كه بپذيريم كه وكلا به صورت قانوني اين مسايل پي نمي بردند. با پافشاري طرفداران هريك از دونامزد دور دوم براي رفتن ونرفتن انتخابات به دور سوم،‌ بحث هاي درمجلس ظاهرگرديد كه اصلاً جايي به آن طولاني بحث كردن براي آن مباحث وجود نداشت. بلكه تلاش هاي ديروز شماري از وكلا به اين دليل صورت مي گرفت كه نمي خواست به هيچ وجه بازنده كرسي رياست باشند. آشكارتر از آن اينكه از استدلالات شماري از وكلا چنين برمي آمد كه عده اي حتي مسئله هاي  اصلي در بحث هاي ديروز را به صورت درست درك نكرده بود،‌ اما هر دو پا را دريك كفش مي كرد تا بازي  به نفع آنان تمام شوند.

هرچند كه تضادهاي سياسي ميان جناحهاي سياسي بخشي از منافع مردم مي باشد،‌ اما تضادهاي جاري برسركرسي رياست را با زير پا گذاشتن قوانين به هيچ وجه نمي توان بخشي از منافع مردمي دانست كه سالهاست از بي قانوني وقانون گريزي در رنج اند. وكلا بايد بدانند كه مسيري درپيش گرفته از سوي آنان به نا كجا آباد مي انجامد. راهي كه با قانون گريزي ها و نقض قوانين به صورت جدي آغاز شود،‌ وضعيت كشور را بحراني تر از حال خواهند كرد. دراين صورت ما به ريش خويش خواهيم خنديد.

چرا صحت مذاکرات مخفی درابهام است؟

چرا صحت مذاکرات مخفی درابهام است؟

ذکی دریابی

 چندی قبل حامد کرزی رئیس جمهوری افغانستان در مصاحبه ای که یازدهم اکتبر از شبکه سی ان ان آمریکا پخش شد گفته بود از مدتی به این سو به منظور پایان بخشیدن به جنگ، "تماسهای غیر رسمی" با طالبان وجود داشته است. اما ذبیح الله مجاهد سخنگوی طالبان در گفت گو با بی بی سی فارسی اظهارات اخیر حامد کرزی را که گفته بود تماسهایی با طالبان وجود داشته است، رد کرد و گفت طالبان به مذاکرات پنهانی و پشت پرده باور ندارند.

 وی گفت "من وجود چنین تماسهایی را از اساس رد می کنم ما اصلا به چنین مذاکراتی که در پشت پرده انجام شود و مجاهدین فداکار ما از آن مطلع نباشند باور نداریم، از طرف امارت اسلامی با اداره کابل یا کسانی که ارتباطی با اداره کابل دارند در هیچ کجا هیچ وقت تماسی وجود نداشته و هیچ نشستی صورت نگرفته است. من ادعای اداره کابل را (مبنی بر تماس با طالبان) از طریق رسانه ها شنیدم و متاسفم که چنین حرفهایی چگونه با زرنگی از طریق رسانه هایی شایع می شود که گویا امارت اسلامی افغانستان با اداره کابل نشست کرده ما اصلا به نشستی که مردم افغانستان در جریان آن نباشند باور نداریم.ما حاضر نیستیم وارد معامله شویم برسر ارزشها و کشور خود، آنهم در یک برنامه نهفته (مرموز) که خارجی ها چند سال دیگر یا چندماه دیگر اینجا باشند بعد خارج شوند، اگرچه که مردم مارا کشته باشند، یک چند ماه دیگر هم بمباران بکنند. ما نمی خواهیم چهار ساعت هم کشورما تحت اشغال خارجی ها باشد."

این درحالی است که قبل از این حکومت افغانستان هم هرگونه مذاکره با طالبان را رد می کرد، اما برای اولین بار شخص رییس جمهور افغانستان تأیید کرد که مذاکرات غیر رسمی با طالبان انجام شده است.درحالی که دو طرف ازاجرای هر نوع مذاکره با طرف دیگر خود داری می کند، امریکایی ها بعد از تأسیس شورای عالی صلح اعلام کرده است که برای اجرای طرح مذاکره با طالبان که حامد کرزی از آن پشتیبانی می کند، هرنوع کمکی که کرزی از آمریکایی ها بخواهد، این کمک ها را اجرا خواهند کرد.

اما سوال اساسی این است که آیا تا هنوز مذاکراتی میان طرفین صورت گرفته است؟ اگر مذاکراتی صورت گرفته باشد، چرا طرفین انجام مذاکرات بین دوطرف را انکار می کنند؟ قضیه کاملاً مغشوش است، نمی توان گفت مذاکراتی صورت گرفته است و نه می توان گفت که مذاکراتی صورت نگرفته است.این مغشوش بودن درصحه گذاشتن میان انجام مذاکرات و نبودن مذاکرات میان طرفین ناشی از مغشوش بودن تعریف دشمن است. حکومت افغانستان اکنون پس ازسپری شدن نه سال جنگ با گروههای مسلح تعریف مشخصی ازطالبان ندارد. این یقین از آنجا قوت می گیرد که حکومت افغانستان بارها دشمنان مردم افغانستان را بنام طالبان" خوب و بد" و"طالبان افغانی وخارجی" تقسیم بندی می کند. حالانکه شاید طالبان مسلح ایستاده درمقابل دولت ومردم وخارجی ها را به دور از هر نوع صفت وخجلتی بتوان طالب شمرد وآنهم گروهی وحشت انگیز وضد مردم وحکومت.  اما، حکومت افغانستان  هنوز هم که هنوز است امیدوار است که با مرز بندی های این چنینی بتواند، صف متحد و منسجم را بشکند و با این تقسیم بندی صف های جدیدی را در دورن دشمن ایجاد بکند ویا هم با این تقسیم بتواند، شماری از کسانی را که درمقابل مردم و حکومت می جنگند به نوعی برائت بدهند. چنانکه ده ها مخالف مسلح دولت با صفت های این چنینی از زندانهای حکومت آزاد شدند.

اکنون نیز به نظر می رسد صحت وسقم انجام مذاکرات و نبودن مذاکرات میان طرفین از این ناحیه دچار مشکل می شود، اینجاست که گاهی ادعای مذاکرات میان طرفین در رسانه ها درز می کند وگاهی نیز طرفین با رد هرنوع مذاکرات اذهان عمومی را آشفته تر می کنند. اما ریشه این کار را می توان در نبود تعریف مشخص از دشمنی بنام " طالبان" جستجو کرد. نبودن یک تعریف مشخص ، واحد وپذیرفته شده از طالبان، این فرصت را به عناصر فرصت طلب و گروه های خود سر وشبه نظامی هرچند بدون تعلق به جناح حکومت یا طالبان، می دهد تا از این فضای مغشوش از دوطرف سهمی برای شان اختصاص دهد و سودی این مغشوشیت اوضاع را از آن خودشان کنند.

هیچ تضمینی درکار نیست که اگر گروهی از وردک  یا قندهار یا ننگرهار یا هم از پکتیکا به پا خیزد بنام طالبان با حکومت افغانستان مذاکراتی را روی دست گیرد، ما آن را طالب به شمار نیاوریم و یاهم قبول نکنیم که طالب بوده است. چرا که معلوم نیست واقعاً در این مبارزه و روند جاری چه کسی طالب به شمار می رود وچه کسی طالب نیست.

پس برای صحت و سلامتی مذاکرات بایستی مرز گروهی بنام طالبان مشخص شود، تا آنگاهی که تعریف این گروه مشخص نشده است، انجام مذاکرات دشواری های خاص خود را دارد که هر زمانی ممکن است هیئت حکومتی ویا هم اعضای شورای عالی صلح را دچار گمراهی واشتباهاتی بکند که خسارات جبران نا پذیری را بالای حکومت ومردم تحمیل کنند، هم  چنان صحت مذاکرات و بطلان انجام مذاکرات تا زمانی که این تعریف مشخص نشود نیز دشوار می باشد.

مخالف دیروز، مصلح امروز!

مخالف دیروز، مصلح امروز!

 

سرانجام پس از معرفي اعضاي شوراي عالي صلح، رييس اين شورا تعين شد. در اعلامیه ای که سوی ریاست جمهوری افغانستان منتشر شده، آمده است که آقای ربانی در این رای گیری بیشترین آرا را به خود اختصاص داد.آقای ربانی، ریاست اجلاس مشورتی صلح کابل را نیز برعهده داشت که تشکیل شورای عالی صلح، از پیشنهادهای اصلی آن به حکومت افغانستان بود. شورای عالی صلح 68 عضو دارد و اکثریت اعضای آن را فرماندهان سابق جهادی، بزرگان قومی افغانستان و اعضای سابق گروه طالبان تشکیل می دهد. علاوه بر این، هشت نفر از زنان و برخی از نمایندگان جامعه مدنی نیز در این شورا عضویت دارند.

با اعلام اسامی اعضای شورای عالی صلح، طالبان مخالف خود را با این شورا اعلان و آن را ناقص دانستند و از ساختار شوراي عالي صلح انتقاد نمودند. از ابتداي اعلان اسامي شوراي عالي صلح، همواره اين بيم وجود داشته است كه این شورا با توجه به تركيبي كه دارد، نتواند‌ به خوبي مسير صلح با طالبان را هموار كند. اين نگراني بيشتر از عضويت شماري از افرادي كه با طالبان سالها جنگيده اند ويا هم به شكل غير مستقيم با حكومت افغانستان روابط تنگانگي دارند، بيشترمي شود.

اما اكنون كه رباني به رياست شوراي عالي صلح انتخاب شده است، آيا مسيرصلح با طالبان هموار تر شده است؟ هرچند كه رباني درطي چندسال اخيربعد از سقوط طالبان در تعين مناسبات با حامد كرزي وحكومت افغانستان نقش هاي متفاوتي را به اجرا گذاشته است و گاهي در كنار حكومت و زماني هم در مقابل تيم كرزي بازيگري انجام داده است؛ اما چگونگي كنار آمدن رباني با طالبان بريده از مناسبات گذشته و داد وستد هاي يك دهه پيش شان مشخص نمي شود، بلكه تعين نوع مناسبات امروزي در قالب جرگه مشورتي صلح  به رياست رباني به طور جدي متاثر از روابط گذشته رباني با طالبان خواهد بود. رباني با رهبري حزب جمعيت اسلامي افغانستان در دهه هاي 60 و70 و هم چنان با فعاليت در شوراي نظار، جنگهاي شديد وطولاني را دربرابر طالبان شكل داده ورهبري كرده  و دامنه خصومت ميان دو گروه از اوايل تشكيل طالبان تا سقوط آنها به اثر حملات آمريكا در سال 2001 ميلادي پهن بوده و هر روز بيشتر از گذشته ميزان خصومت ها ميان دو گروه بيشتر شده است. ازاين رو بدون هيچ شك وگماني با توجه به بغض وكينه وحس انتقام جويي كه دروجود نيروهای بنيادگرا و گروه هاي بنيادگراي اسلامي وجود دارد،‌ بعيد است كه طالبان رانده شده از قدرت بپذيرند كه با دشمن ديروز در قالب همكاري با دشمن امروز" حكومت افغانستان" صلح نمايند و يا دست كم براي مذاكرات صلح حاضرشوند.

اين احتمال بيشتر از آنجا قوت مي گيرد كه طالبان به عنوان يك گروه بنياد گراي بيشترپشتوني از اوايل تشكيل شان تا كنون همواره سعي داشته اند كه درمعادلات تقسيم قدرت، بيشترين سهم وحتي كليه منابع ومناصب قدرت  را به خود اختصاص دهند، چنانكه در زمان امارت اسلامي افغانستان يا حكومت طالبان اين حقيقت آشكاربود. ازا ين رو وجود رباني اولا‌ً‌ به عنوان يك مخالف ديروز طالبان و ثانیاً به عنوان يك جهادي غيرپشتوني تمایل طالبان را به صلح  كمتر مي كند و بعيد است كه آنان حاضر شوند با شوراي صلح به رياست رباني روي ميز مذاكره بنشينند.

علاوه براين قرار گرفتن آقای رباني در رأس شوراي عالي صلح با توجه به روابط نه چندان نيك شخص رباني با طالبان،‌ نوع داد و ستد و تعامل ميان طالبان و شوراي عالي صلح را نيزتحت تأثير قرار خواهد داد و دشواري صلح با طالبان را بيشتر خواهد كرد. حالانكه روحيه خصم تراشي موجود در دورن طالبان ايجاب مي كرد كه افراد با چهره هاي جديد و به دور از جنگهاي گروهي درافغانستان در تركيب اين شورا جا داده شوند و سپس يكي از اين چهره ها كه  روحيه انعطاف پذيري بيشتري مي داشت به عنوان رياست اين شورا انتخاب مي شد.

 

گفتگوها پشت درهاي بسته ادامه دارد؛ شوراي عالي صلح خبرندارد.

گفتگوها پشت درهاي بسته ادامه دارد؛ شوراي عالي صلح خبرندارد.

ميثم مهريار

به گزارش رسانه ها از روز دو شنبه تا پايان ديروز نشست سري ميان چند تن از پاكستان وافغانستان جريان داشته است. گفته مي شود اين نشست وگفتگو در ادامه نشست ابوظبي برگزار شده است. در نشستی که از روزدو شنبه  بدین سو برای دریافت شیوه های مناسب گفتگو با طالبان درکابل ادامه دارد گفته می شود که ملا عبدالسلام ضعیف سفیر پیشین رژیم طالبان در پاکستان، حکمت کرزی رییس مرکز مطالعات برای صلح وعلی احمد جلالی وزیر پیشین امور داخله از سوی انستتیوت شرق و غرب ایالات متحد امریکا، آفتاب احمد شیر پاو وزیرداخله پیشین پاکستان وآصف درانی رییس پیشین «آی اس آی» شرکت دارند.

اين درحالي است كه حكومت افغانستان اعلام كرده است كه تا زماني طالبان به شروط دولت افغانستان تن ندهند با آنها مذاكره نخواهند كرد وهم چنان حكومت افغانستان به تازگي ليست بلند بالاي را از گروه ها وتنظيم هاي مختلف داخل كشور تهيه نموده است تا درقالب شوراي عالي صلح با طالبان مذاكراتي را انجام دهند. اما اكنون گفتگو درپايتخت افغانستان بدون حضور رسانه ها وبدون آگاهي مردم با طرفين پاكستاني جريان دارد. حتي شوراي عالي صلح كه كاروي‍ژه اصلي آن مذاكره با طالبان است، نيز از اين گفتگوها اطلاع ندارند و در جريان محور اين گفتگو ها نيست.

ازاينكه اين مذاكرات پشت درهاي بسته صورت گرفته است، سوالها وشبهات فراواني را نيز خلق كرده است. زمزمه هاي متفاوت درخصوص اشتراك كنندگان ونفس اين جلسه شنيده مي شود كه از همين اكنون شماري ازمردم نسبت به يك جلسه محرمانه ازسوي افغانستان وپاكستان درداخل خاك افغانستان خشمگين مي باشند.

شكي نيست كه اكنون زمان آن رسيده تا همه با هم براي رسيدن به صلح تلاش نماييم. و در اين راه هرگروه وجريان وشخصي كه با صلح مخالفت نمايند درحقيقت ازجمل خاينين كشورمي باشند، اما حكومت افغانستان به بهانه اينكه براي صلح وامنيت دركشور تلاش مي كند، نمي تواند واقعيت هاي خاص جامعه افغانستاني را ناديده بگيرد. بايد به ياد داشته باشيم كه هرطرح وعملي بدون مشورت با مردم وبدون درنظرگرفتن آراي مردم، نتيجه نخواهد داد. ازاين رو حكومت افغانستان بايست دقت بيشتري در نحوه تعامل شان با كشورمثل پاكستان داشته باشد وهم چنان حكومت افغانستان بايد به طور جدي ازمسايل سياسي وامنيتي كشور مردم را آگاهي دهند واز كاروسازها وطرح هاي كه حكومت افغانستان براي صلح روي دست مي گيرد بايد مردم آگاهي داشته باشد. تجربه نشان داده است كه زعيمان سياسي متكي به آراي خود همواره شكست خورده است ونه تنها كه خود شكست خورده است،‌بلكه يك ملت را به كام نيستي كشانده است. اين خطر به وي‍ژه زماني خطري تر مي شود كه شرايط امنيتي وسياسي افغانستان ازيك سو در داخل بحراني است وازسوي ديگرهم در مناسبات با پاكستان بحراني است. در داخل ازيك سو همه برعليه گروههاي مخالف دولت درجنگ هستيم واز سوي ديگر اختلافات قومي هنوزهم به عنوان يكي از مخرب ترين حربه براي حكومت ملي به عنوان يك خطربالقوه به اثر مناقشات ناشي از تقسيم قدرت و سهم دهي اقوام درقدرت ومشاركت اقوام درحكومت ملي، وجود دارد. از اين رو با درنظرداشت نكته اخير، حكومت افغانستان بايستي هوشيارانه تر وشفاف تر از هرزماني وارد بازي هاي ديپلماتيك وسياسي شوند. چون ممكن است هر گونه سهل انگاري وپنهان كاري هاي بي موجب، باعث سوء ظن ملي ومردمي شود. كه به اثر آن هرگونه براندازي شالوده وحدت ملي متصوراست.

مردم افغانستان با پذيرش قاعده بازي حكومت" مذاكره با طالبان" به درستي اعلام كرده است كه اگر طالبان با حفظ دستاوردهاي 9 سال گذشته كشور و پذيرش قانون اساسي كشور حاضر به مذاكره است،‌آنها نيز دراين راه ياور حكومت است. چنانكه اكنون اكثريت مردم افغانستان چشم به كار شوراي عالي صلح دراين راستا دوخته است، پس اگر موضوع اين نشست نيز بررسي راهكارهاي مذاكره با طالبان است،‌ چرا از ملت پنهان بماند و درخفا وپشت درهاي بسته بدون آگاهي به مردم برگزارشود؟ اين نكته تأملي برانگيزي است كه چرا حكومت درشرايطي كه شوراي عالي صلح درآستانه فعاليت است ومردم نيز ازطرح صلح حكومت حمايت مي كند وهم چنان پاكستاني ها به طور غيرمستقيم از صلح افغانستان با طالبان ابراز انزجار مي كند؛ حكومت ازيك سو متوسل به راهكارهاي پاكستاني مي شود،‌ ازسوي ديگر بررسي اين راهكارها به شكل محدود با اشتراك افراد محدود وپشت درهاي بسته صورت مي گيرد؟

حالانكه نفس تشكيل شوراي عالي صلح مي طلبد كه اكنون هرگونه راهكار براي مذاكره با طالبان بايد از مجراي شوراي عالي صلح صورت پذيرد وهم چنان تشخيص اينكه مشورت با چه جريان ها وافرادي به منظور دست يافتن به مقصدمفيد است نيز توسط شوراي عالي صلح صورت گيرد. تا هم مردم با درنظرداشت اينكه شوراي عالي صلح به شكل نسبي تركيب ملي دارد، ازكاركردها وتصاميم آنها مطمئن باشد وهم چنان هيچ گونه سوء ظني نسبت به كاركردهاي صلح باورانه حكومت پيش نيايد.

شورای صلح؛ مأموریت دشوار وساختار ناکار

شورای صلح؛ مأموریت دشوار وساختار ناکار

حمیرا رسا

حکومت افغانستان چندی قبل اعضای شورای عالی صلح را معرفی کردند. تعداد اعضای شورای صلح لیست طولانی را مرتب کرده است. افراد گوناگون با منش ها ونگرشهای متفاوت وبدون سنخیت باهم در این لیست مشاهده می شود. هدف اساسی حکومت افغانستان، عملی کردن درخواست جرگه مشورتی صلح برای تشکیل این شورا و درنهایت صلح با طالبان است.

طالبانی که اکنون درنقاط مختلف کشور با نیروهای امنیتی افغانستان ونیروهای خارجی درافغانستان درگیر جنگ مسلحانه است وهر روز به موضع گیری شان یعنی جنگ پافشاری دارد وبرای این کار هر روز قربانی می دهد و قربانی می گیرد. طالبانی که تاکنون هیچ گونه انعطاف پذیری از خودشان برای تن دادن به صلح نشان نداده اند و حتی بیشتر از گذشته به خشونت متوسل شده اند.

با این وجود حکومت افغانستان با ایجاد این شورا"شورای عالی صلح" امیدوار است که بتواند با استفاده از نفوذ وتوانایی این افراد، طالبان را وادار به مذاکره نماید، مذاکره که به باور حکومت افغانستان سرانجام آن به صلح می انجامد. اما به نظرمی رسد که این بار نیز کار حکومت افغانستان دراجرای یک طرح سیاسی از یک ناحیه اساسی می لنگد و آنهم ترکیب شورای عالی صلح.

لیست منتشرشده ازسوی ریاست جمهوری افغانستان نشانگرآن است که حکومت افغانستان بیش از آنکه به فکردست یافتن به صلح باشد، فکرترتیب یک ساختار زایدی را برای افزدون مریدان حکومت در نظر گرفته است. ساختاری که با حضور جمعی از افراد با رعایت نسبی تناسب قومی وجنسیتی وفکری بیشترشبیه یک شورای اجیر فیودالی می ماند. درست مانند کارسازهای زایدی مجلس عوام دربعضی کشورها که به شکل سنتی وبدون درنظرداشت کارکرد آن در درون ساختار سیاسی-حقوقی کشورها وجود دارند.

این تحلیل بیشتر از این ناحیه معتبرمی گردد که افراد ناشایست زیادی لیست را طولانی تر کرده است، هرچند که ریاست جمهوری افغانستان براین باور است که ساختاراین شورا با درنظرداشت مشورت های مردمی ترتیب شده  است، اما بدون شک ساختار عقب گرا وناکار است، چون جای نخبگان فکری وسیاسی زیادی ازطیف های مختلف اجتماع ما درآن خالی است. جاهای خالی که بایست افراد شایسته آنرا پُر می کرد، اکنون به مدد مصلحت های ریاست جمهوری مالامال از افراد واشخاص نافهم وناکاراست.

ازاین رو ماموریت دشوار صلح کردن میان حکومت وطالبان با این ساختار وتشکیلات دریک کاروساز نیمه مدرن وسنتی دشوارتر می گردد. راضی کردن گروه منسجم وهماهنگ وبه دور از منطق برای یک کاروسازمنطقی برای حل بحران کشور ازسوی جمعی که اکثریت با منش های طالبانی بیگانه ومخالف است و هم چنان با ترکیبی افرادی که بیش از وابسته بودن به حکومت با طالبان هم خون است، ازیک سو و ازطرف دیگر سکه ای رقم خورده به نفع طالبان که هر روز آنها را به پیروزی امیدوار تر می کند بیشتر ماموریت را دشوار می کند.

پس چه باید کرد؟ آیا هم چنان التماس ودعا کنیم که طالبان دست از سرما بردارد؟ یا نه ما مکلفیم که درباورهای مان تغییری بیاوریم؟ واما هیچ کدام شدنی نیست، نه طالبان دست برداراست ونه حکومت افغانستان کاروساز مدرن تر وجوان تر را برای حل مشکل می پذیرد. در این صورت مردم است که تلف می شود وماهستیم که قربانی این مواجه ی بی پایان می شویم.

واما مشکلی که بازهم ادامه می یابد، جنگ است، خشونت وانتحاراست. جنگی که هنوز با وجود تلاش های این چنینی حکومت وموضع آنچنانی طالبان امید برای پایان آن نیست. جز اینکه حکومت افغانستان کوتاه بیاید و کمی در نحوه مواجه با طالبان بازنگری کند و گزینه های موثرتری را برای صلح با صلح ناباوران برگزیند. گزینه های که درگذشته درجنگ با طالبان میدان نرفته باشند وگزینه های که خود بدانند چگونه می توان طالبان را برای مذاکره آماده کرد.

روابط نیک با همسایگان و روابط مبتنی برمنافع با بیگانگان

روابط نیک با همسایگان و روابط مبتنی برمنافع با بیگانگان

 تقی بیگزاد

از دیر زمانی است که دومسأله مهم در سطح گفتمان های سیاسی- امنیتی کشورجا باز کرده اند، اول اینکه جنگ لفظی میان مقامات افغانستان وآمریکا درجریان است. شاید سرآغاز رسمی وعلنی این جنگ را از مخالفت رییس جمهور کرزی در باره حملات نیروهای ائتلاف درقندهار استنباط کرد. زمانیکه جنرال استانلی مک کریستال فرمانده پیشین نیروهای آمریکا وناتو در افغانستان گفت که تلاش دارد بعد از حملات بزرگ نادعلی ومارجه، حمله مشابهی را در ولایت قندهار به منظور پاکسازی طالبان والقاعده به راه بیاندازد، این طرح با مخالفت شماری از مردم این ولایت روبرو شد و حامد کرزی نیزموضع مردم را گرفت. در ولایت قندوزگفت که با اجرای طرح عملیات بزرگ قندهار مخالف است واگر آمریکایی ها ونیروهای خارجی این کار را بکند به صف طالبان خواهند پیوست. درکنار آن تلاش های مقامات آمریکا برای رو کردن حساب بانکی ودارایی های شماری از مقامات افغانستان از جمله برادر رییس جمهور کرزی وپافشاری جامعه جهانی به خصوص آمریکایی ها برای معرفی افراد بلند پایه حکومت که در فساد اداری دست دارند، از جمله مواردی است که مقامات افغانستان را با آمریکایی ها در سطح جنگ های لفظی کشانده است. این اتفاق یک بار نه، بلکه بارها تکرارشده است. حامد کرزی در برخورد با مداخله گری ها وافشاگری های جامعه جهانی و در رأس آن آمریکا گاه نرم وگاهی هم خیلی سخت گیرانه برخورد کرده است.

درحالیکه چند روز از آمادگی قاضی آمریکایی برای کنترول حساب بانکی برادر کرزی نمی گذرد، حامد کرزی دیروز در مراسم اعطای درجه ژنرالی به شماری از نیروهای مسلح افغانستان گفت که خارجی ها برای تأمین منافع خود در افغانستان آمده است، نه برای تأمین منافع ما، و وقتی که منافع خارجی ها در افغانستان  تمام شود، دیگر نیروهای خارجی درافغانستان نخواهندماند.

رئیس جمهوری افغانستان افزود که جامعه جهانی به دلیل این که "منافع مستقیم شان در این جا بود" به افغانستان آمده اند. البته حامد کرزی به طور آشکار بیان کرد که منافع آمریکایی ها همانا تأمین امنیت این کشور است.آقای کرزی با اشاره به شماری از افسران ارتش آمریکا که در مراسم حضور داشتند، گفت: "آنها هزاران کیلومتر دورتر از کشور خود، این جا برای دفاع از خاک خود آمده اند".

گفتارهای آقای کرزی، هرچند که درواکنش به موضوع خاص نبود، اما بیانگر یک نگرانی جدی یک رییس جمهور بود. حکومت افغانستان به خوبی می داند که خارجی ها برای تأمین منافع ملی خودشان در افغانستان حضور دارند نه به خاطرمنافع افغانستان. از این رو حکومت افغانستان از چندی قبل بدینسو همواره درتلاش بوده است که برای چالش های امنیتی وسیاسی موجود در کشور یک راه حل افغانی و درون کشوری بسنجد وآنرا عملی کند. چنان که این روزها گزینه" مذاکره با طالبان" از اولوی ترین ابزار سیاست حکومت افغانستان در گفتگو با مخالفین مسلح کشوراست. کرزی امروز همه حقیقت های موجود در معادلات سیاسی افغانستان با کشورهای همسایه را آشکار کرد و باردیگر برموضع گیری جدی ومصممانه اش درخصوص عملکردهای ناقص خارجی ها درافغانستان پافشاری کرد. اما این بار جنگ فقط در سطوح کوچک ومحدودی، محدود نشد. رئیس جمهور، دلیل حضور خارجی ها درافغانستان را رو کرد و همه تلاش های توجیه گرانه خارجی ها را درحمایت از حقوق بشر و حقوق افغانها و آوردن ثبات وپیشرفت وکمک به مردم افغانستان را دروغ دانست و صراحتاً تاکید کرد که آنها برای منافع شان در افغانستان حضور دارند نه برای کار دیگری.

دوم؛ مسأله دیگری که ازدیرمدت بدینسو از سوی دولت افغانستان وشماری از کشورهای جهان وبعضی از تحلیلگران بلند آوازه جهان مطرح می شود، برجسته کردن نقش کشورهای همسایه در حل قضایای افغانستان است. کم نیستند اندیشه ورزان وسیاسیونی که می خواهند دولت افغانستان با استفاده از نقش موثر کشورهای همسایه برای تأمین ثبات درافغانستان بهره جویند. تحلیلگران جهانی نیز بارها برای دولت آمریکا و حکومت افغانستان پیشنهاد داده اند که از کشورهای همسایه افغانستان برای تأمین ثبات وبهبود اوضاع دراین کشور کمک بخواهند. این مسئله هرچند که به دلایل مختلف تا هنوز از سوی جامعه جهانی به خصوص کشورهای درگیر درقضایای افغانستان جدی گرفته نشده است، اما بی گمان یکی از راه حل های ساده وموثر برای برون رفت از وضعیت موجود، توسل به کمک های کشورهای همسایه است. با توجه به ضرورتی که در کشاندن پای کشورهای همسایه در قضایای امنیتی افغانستان وجود دارد، دولت افغانستان اکنون به طور جدی از پاکستان وشماری از کشورهای همسایه توقع دارد که در امور مربوط به طالبان دولت افغانستان را یاری رساند. توجه دولت افغانستان به نقش کشورهای همسایه درحل قضایای افغانستان ناشی از برجسته شدن این مسأله است که توسل به همکاری کشورهای همسایه درکنار کمک جامعه جهانی، یکی از ضرورت های موجود دربازی ها و وقایع سیاسی وامنیتی افغانستان ومنطقه است.

از این رو حامد کرزی درادامه گفته های خود افزود که " این به نفع افغانستان است که با کشورهای همسایه و منطقه روابط نیک داشته باشد و با کشورهای دیگر، مانند آمریکا، روابطی مبتنی بر منافع دو طرف داشته باشد". با توجه به گفته های موجودمی توان استنباط کرد که یک تغییر اساسی در نگرش حامد کرزی درخصوص چگونگی حل مشکلات کشور به وجود آمده است. تغییری که ازیک سو اتکا به  نیروهای خارجی درافغانستان را کم رنگ تر می کند و ازسوی دیگر نقش همکاریهای منطقه یی درحل قضایای افغانستان را برجسته تر می کند. توسل به دامن پاکستان وعلمای دین ودیگرکشورهای همسایه در حاضر کردن طالبان برای گفتگو، وارد شدن  روسیه دربازسازی افغانستان وبرجسته شدن نقش هند وچین درقضایای افغانستان ازیک سو، انتقادهای صریح وآشکار از جامعه جهانی و کشورهای مانند امریکا از سوی حامد کرزی ، همراه با تقویت روحیه ملی وعزم ملی برای تلاش های خودی افغانها ازسوی دیگر حکایت از این تغییر دارد. واین تغییر، ضرورتی است که  به سود مردم افغانستان ومنافع ملی افغانستان است.

 

اظهارات جنرال حمیدگل؛ تحلیل عاقلانه از اوضاع یا عقده گشایی های مذبوحانه؟!

اظهارات جنرال حمیدگل؛

تحلیل عاقلانه از اوضاع یا عقده گشایی های مذبوحانه؟!

میثم مهریار

دولت افغانستان شورای عالی صلح را که از موارد عمده پیشنهاد جرگه ملی مشورتی صلح بود، با 65 عضو ایجاد کرده است. این شورا که متشکل از رهبران جهادی، زنان و مردان  وطیف های گوناگون مردم می باشد، قرار است به منظور راضی کردن طالبان برای صلح و ترغیب آنان برای مذاکره با حکومت افغانستان تلاش نمایند.

تشکیل شورای عالی صلح به منظور راضی کردن گروه های مخالف دولت، به مذاکره وسازش درنفس خود کار شایسته و ارزشمند است که از سوی دولت افغانستان پی گرفته شده است؛ اما همانطوری که در مورد نتیجه و کارآیی هیچ استراتژی و سیاستی- خصوصا در وضعیت نامتعادل و مبهم افغانستان – نمی  توان از پیش قضاوت قاطعانه انجام داد، در مورد تلاش های شورای عالی صلح هم نمی توان پیش داوری کرد که صد در صد موفق و یا بی ثمر است؛ اما چیزی که در جریان این پروسه واضح وآشکار است، این است که بازیگران این قاعده بازی هرکدام درتلاش اند به نحوی نکته نظرات خود را در جریان سازش به تصامیم جمعی تحمیل نمایند، تا بتوانند به بیشترین میزان نفع شان برسند. قطعا شورای عالی صلح نیز مثال سایر سیاست ها و استراتیژی های دیگر مخالفین و موافقین، دشمنان ودوستانی دارد که قطعا دست های پیدا و پنهان زیادی برای عقیم ماندن و یاهم اخلال این پروسه در کار است. کم نیستند افرادی در داخل کشور که تلاش دارند دو طرف" دولت وطالبان" اختلاف های شان را از طریق مذاکره حل وفصل نمایند تا نا امنی ها از بین بروند، هم چنان از طرف دیگر قطعا دست های از بیرون کشور نیز دراز اند تا این طرح را عقیم سازند. پاکستان یکی از این بازیگرانی است که می خواهند این طرح عقیم بمانند.

چنانچه آقای حمیدگل رییس سابق سازمان اطلاعات پاکستان، به صورت قاطع و عریان تلاش های دولت افغانستان وشورای عالی صلح  را بی نتیجه خواند و به صراحت اعلام کرد که دولت افغانستان مزدوراست و این طالبان است که درافغانستان باز خواهند گشت. این اظهارات آقای حمید گل چه چیزی را می تواند تغییر دهد و یا دارای چه پیامی است؟ آیا گفته های آقای حمید گل یک تحلیل واقع بینانه و نگاه ژرف از اوضاع سیاسی وامنیتی افغانستان و منطقه و وضعیت ناتو در افغانستان است؟ آیا می توان این اظهارات را به مثابه چشم اندازی برای افغانستان و منطقه در نظرگرفت؟ آیا می توان برمبنی این اظهارات چشم انداز امنیت افغانستان، منطقه و جهان و در کل پروسه مبارزه با تروریسم بین المللی را صفحه بست؟ یا اینکه قبل از ادعای هرگونه ارزیابی واقعی و تحلیل منطقی، این اظهارات عقده گشایی ها و تراوش منویات ذهنی است که از عقده ها و کینه های تلبنار شده در ذهن و دل آقای حمید گل ناشی می شود؟

برای دریافت پاسخ منطقی به این پرسشها نیازمند بررسی سوابق تاریخی- سیاسی افغانستان وپاکستان ونقش حمید گل به عنوان رییس سازمان اطلاعات پاکستان در فراز و فرودهای روابط تاریخی دو کشور و ماجرای جنبش طالبان هستیم. بایستی بررسی کرد که حمیدگل درشکل گیری گروه طالبان وتقویت آنان درداخل خاک افغانستان چه نقشی داشته است؟ حمیدگل به عنوان پدرمعنوی طالبان درداخل پاکستان وافغانستان زبان زد اهل قلم واندیشه وتاریخ نگاران است. همگان از نقش تخریبکارانه سازمان اطلاعات پاکستان و شخص جنرال حمیدگل در ایجاد و به قدرت رساندن طالبان در افغانستان، آگاه اند.  سازمان اطلاعات پاکستان از بدو تشکیل گروه طالبان تا کنون نقش محوری را در چرخاندن این گروه در بازی های امنیتی و سیاسی افغانستان و منطقه داشته است. چون منافع پاکستان درافغانستان عین طالبان است. طالبانی که دهه ها برای تأمین منافع پاکستان درافغانستان تلاش کرده اند بدون اینکه متوجه شوند که حاصل تلاش های شان بیشتر به نفع پاکستان است نه افغانستان ونه گروه طالبان. پاکستان باتولید و صدور ترویسم در منطقه و با استفاده از اعتقادات سنتی گروه طالبان نه تنها به منافع دراز مدت و منزلت استراتژیک در سطح منطقه دست نیافته است بلکه این کشور با ایجاد طالبان و تروریسم در منطقه هم خودرا در کانون بحران و غرقاب فاجعه و  خون فروبرده و هم افغانستان را ناامن و ویران کرده است. بدون شک سازمان اطلاعات پاکستان و طالبان هردو دروضعیتی قرار دارند که اگر همدیگر را رها کنند، شالوده های منافع هر دو طرف از هم می پاشند، بدون حمایت سازمان اطلاعات پاکستان نه طالبانی باقی می ماند، وبدون طالبان وگروه های بنیادگرای مخالف دولت و صدور تروریسم، نه منافع پاکستان تضمین می شود. ازاین رو هردو طرف تلاش دارند تا ارتباط کنونی اش را هرچه بیشتر مستحکمترسازند. اما حضور جامعه جهانی در افغانستان و تشکیل دولت جدید افغانستان همراه با بازسازی و نوسازی شالوده های اقتصادی وسیاسی افغانستان، خطرمشترک هردوطرف( آی- اس-آی  وطالبان) اند، که ممکن است بتوانند این ارتباط را قطع کند و طالبان را به عنوان بخشی از جامعه افغانستان با ویژگی های فکری خودشان در افغانستان اجتماعی کنند.

از این رو، تلاش های دولت افغانستان وجامعه جهانی برای شکست طالبان ویا هم وادارکردن طالبان برای مذاکره، وهم چنان رشد سریع بنیادگرایی افراطی درپاکستان به مثابه ای یک ویروس اجتماعی مهارنشدنی، خیال آرام مقامات پاکستانی را مختل کرده است. وبعید نیست که درچنین وضعیتی دشمن می خواهند ازطریق تبلیغات و فرافکنی، اذهان عمومی را مخدوش کنند. چنانکه آقای حمید گل به این حربه متوصل شده است. پس اظهارات آقای حمید گل نه به عنوان یک ارزیابی واقعی از اوضاع افغانستان است، بلکه تلاشی است برای منحرف کردن افکارعمومی مردم افغانستان وتحت تأثیرقراردادن هرچه بیشتر دولت افغانستان به نفع طالبان. حمیدگل به عنوان پدرمعنوی طالبان درتلاش است با اظهارات بی بنیاد وغیرمنطقی اش شاگردان ویرانگرش را روحیه بدهد و فضای فراهم شده برای صلح ومذاکره میان دولت افغانستان و طالبان را از بین ببرد.  به ثمر رسیدن پروسه مصالحه میان دولت افغانستان و طالبان برای سازمان اطلاعات پاکستان و جنرال حمیدگل تلخ و غیر قابل تحمل است و بدون شک سازمان اطلاعات پاکستان تا آخرین حد ممکن تلاش خواهد کرد تا در مسیر پروسه صلح سنگ اندازی کند.

از سوی دیگر توجه جدی امریکا وجامعه جهانی به پاکستان به عنوان محور تروریزم وپایگاه اصلی طالبان وشروع حملات تازه هواپیماهای آمریکایی در داخل خاک پاکستان برای مهار و نابودی گروه های طالبان، به عنوان یک امر نامطلوب و غیرقابل قبول، موجی از خشم وکینه علیه جامعه جهانی و افغانستان را در درون پاکستان ایجاد کرده است و این درد بر حمیدگل بیش از هرکس دیگر غیرقابل تحمل و تلخ خواهد بود.

 

سنگ اندازی های موجود در مسیر صلح

سنگ اندازی های موجود در مسیر صلح

 رییس جمهور کرزی از مدت های به اینسو گفته که اگر طالبان از جنگ دست بکشند، روابط خود را با تروریستان قطع کنند و قانون اساسی افغانستان را بپذیرند، با آنها مذاکره خواهد کرد. اما به صورت علنی طالبان بار ها گفته اند، تا زمانی مذاکرات را نمی پذیرند که نیرو های بین المللی افغانستان را ترک کنند ولی در عین حال بعضی نشانه هایی وجود دارد که مذاکرات پنهانی هم صورت گرفته است.

خبرگذاری اسوشتید پرس می نویسد که جنرال دیوید پیترویس قوماندان عمومی نیرو های امریکایی و ناتو در افغانستان، پس از بازگشت از یک زندان نیرو های امریکایی در نزدیکی پایگاه هوایی بگرام به خبرنگاران گفت: رهبری طالبان از مدت ها به اینسو تلاش دارد تا با مقامات ارشد حکومت افغانستان تماس برقرار کنند و یقیناً که این کار را هم کرده اند. به گفته پیترویس مذاکره با رهبری طالبان در یک سطح عالی از سوی حکومت افغانستان دنبال می شود و شرایط حامد کرزی بسیار واضح و روشن است که ایالات متحده هم از آن حمایت می کند زیرا در عراق هم چنین اقدامی صورت گرفت و یا هم طوری که حکومت بریتانیا در آیرلند شمالی آنرا انجام داده بود.

خبرگذاری اسوشتید پرس به نقل از وحید عمر سخنگوی رییس جمهور کرزی گزارش داده که آقای کرزی انتظار می کشد تا اعضای شورای عالی صلح اعلان شود و این شورا موضوع مذاکرات با طالبان را مطرح کند. به گفته وحید عمر احتمال دارد این اقدام در یک هفته صورت گیرد. آقای عمر افزوده که در چند سال گذشته، آنها در سطوح مختلف با طالبانی که تقاضای مذاکرات با حکومت را داشتند، تماس گرفته اند اما به گفته او تا حالا هیچ تماس رسمی از سوی حکومت صورت نگرفته است.

تلاش های حکومت افغانستان درحالی صورت می گیرد که از جناح های مختلف و از آدرس های پیدا و پنهانی برای انجام نگرفتن مذاکرات سنگ اندازی های فراوانی صورت می گیرد. تا هیچ مذاکره یی صورت نگیرد، واگرهم مذاکراتی صورت بگیرد، بایستی به دلخواه جریان ها وگروه های ذی نفع درقضیه افغانستان باشد.

سنگ اندازی های کشورهای همسایه در راه مذاکره از عمده ترین ومخرب ترین اقدامات دراین راستاست که هرزمانی می تواند این طرح را ناکام کند. این قدرت تخریب درگفتگوهای صلح برگرفته از نفوذ عمیق اعتقادی ومعنوی شماری از کشورهای همسایه است که می توان پرچمدار این کشورها "پاکستان" را  قلمداد کرد. کشوری که نقش اساسی ومیزبان را در به وجود آوردن گروه طالبان در دهه های پیش داشت و از آن زمان تاکنون حامی اول و یکه تاز این گروه نیزبوده است. کشوری که به خوبی از وجود گروه طالبان درافغانستان به رویاهای دایمی اش در افغانستان می رسد. و کشوری که ابزار اجرای سیاست خارجی اش درکشورما طالبان است وتأمین منافع ملی پاکستان نیز از راه های غیراخلاقی از مجرای طالبان قابل تأمین است؛ چرابایست به سادگی وبدون هیچ قید وشرطی به سازش مسالمت آمیز"مذاکره" میان دولت افغانستان ومخالفان دولت افغانستان تن بدهد؟ این کار هرچند که برای طالبان قدرتمند امروز هزینه های فراوانی دارد، اما برای پاکستان دست کم با این نگرش که افغانستان نا امن برای پاکستان بهتر از افغانستان امن است، هزینه های غیرقابل تحملی را تحمیل می کند. از این رو پاکستان به هیچ وجه برای مأمورین شان (طالبان) در افغانستان اجازه نخواهد داد که قاعده بازی حکومت افغانستان تن بدهند.

لذا، سنگ اندازی ها در مقابل طرح گفتگوی حکومت ادامه خواهند داشت، مگر اینکه حکومت افغانستان آن قدر قدرتمند شود که با چانه زنی بتواند گروه طالبان را راضی سازد. این کار نیز دشواری خودش را دارد، به ویژه زمانی این کار دشوارتر می گردد، که رهبران طالبان دستورنهایی برای اجرای عملی را از پاکستان دریافت می کنند. تنها تقویت حس میهن دوستی میان عناصرطالبان ممکن است آنها را آماده کند که برای گفتگو رضایت دهد. دراین صورت فشار از راه نظامی تنها ابزاری است که یا طالبان را ازبین می برن و یا مجبور می کند که به گفتگو تن دهند.

هم چنان رویه دو گونه یی جامعه جهانی وبه خصوص امریکایی ها با طالبان و رویارویی با این گروه وطرح صلح حکومت ، از سنگ اندازی های پنهانی است که رفتن به این مسیر را دشوار می کند. سیاست دوگانه افزایش نیرو و اجرای عملیات های متعدد درکنار حمایت از طرح مذاکره دولت افغانستان، هرچند که شبیه سیاست هنری کسینجروزیرخارجه برای وادار کردن دشمن به پذیرش خواست ها است، اما شفافیت که اکنون در این بازی امریکایی ها مطرح است ، قابل اعتماد نیست و نمی توان سیاست اعلامی وعملی آمریکایی ها دراین خصوص را یکی دانست. به خصوص عیب کار زمانی آشکار می شود که اقدامات پنهان آمریکایی ها برای تجهیز طالبان وتخریب سرک ها، رو می شوند و ما را درخصوص ماموریت اصلی جامعه جهانی مشکوک تر و بی باورتر می سازد.

گروه افغانی آمریکایی؛ آیا طالبان دیگری در راه است؟

گروه افغانی آمریکایی؛ آیا طالبان دیگری در راه است؟

میثم مهریار

باب ودوارد به تازگی کتابی نوشته است که در آن درخصوص جنگ افغانستان نوشته شده است. این کتاب « جنگ اوباما» نام دارد. بر اساس این کتاب، قوای شبه نظامی افغان تحت عنوان تیم محافظتی مبارزه علیه تروریزم به خاطر ایجاد شد تا عملیات شدید را در ولایات مثل پکتیا، پکتیکا و قندهار، انجام دهد. باب ودوارد در کتاب اش هم چنین نوشته است که تیم شبه نظامی افغان در عملیات مخفی علیه گروه طالبان و شبکه القاعده در پاکستان نیز سهم می گیرد.  هم چنان یک مقام امریکایی گفته است که سی آی ای یک قوای شبه نظامی افغان را که عملیات مخفی برای تعقیب گروه طالبان و شبکه القاعده را در پاکستان انجام می دهد، اداره می کند.

آژانس خبری اسوشیتید پرس نیز به نقل از یک مامور امنیتی مسلکی در کابل که در مورد این عملیات معلومات دارد، نوشته است که امریکا قوای 3 هزار نفری شبه نظامی افغان را از سال 2002 میلادی به این سو رهبری می کند تا افراد مورد هدف سی آی ای را دستگیر کند. هم چنان روزنامه واشنگتن پوست نوشته است که: قوای 3 هزار نفری شبه نظامی افغان به هزینه سی آی ای ایجاد شده است تا در عملیات حساس و مخفی پاکستان، علیه طالبان و شبکهء القاعده سهم بگیرد.

با وجود این همه نوشته وتحلیل در خصوص کتاب " جنگ اوباما" به یقین می توان گفت که نیروی 3000 هزار نفری درخدمت سی آی ای وجود دارد. هم چنان می توان این ادعا را تأیید کرد که این گروه سه هزار نفری برای ازبین بردن القاعده وطالبان می جنگند. و بدون شک در صورتی که سازمان اطلاعات امریکا کنترول خوبی بالای این نیروها داشته باشند، می توانند در امر مبارزه با تروریزم درافغانستان ومنطقه نیز موثر باشد. اما سوال اساسی این است که آیا این گروه سه هزار نفری که از آنها گروه موفق و موثر نامبرده شده است، یک تهدید جدید درآینده برای امنیت افغانستان نخواهند بود؟

هرچند که اسناد موجود در خصوص وجود این نیروها، کارویژه این نیروها را مبارزه با القاعده وطالبان عنوان کرده است و دلیل تشکیل چنین گروهی درمناطق مرزی میان افغانستان و پاکستان را نیز همین امر و تعقیب افرادی که سی آی ای آنها را می خواهند، ذکر شده است.  که با این وصف می توان با درنظرداشت وضعیت بد امنیتی ومقاومت سرسختانه طالبان گفت که وجود چنین نیروهای برای تأمین امنیت وآوردن ثبات خوب است، اما حقیقت دیگری را که نمی توان پنهان کرد این است که وجود چنین نیروها در کنار نیروهای امنیتی دولتی افغانستان وجامعه جهانی، آینده ی چندان خوب و روشنی را نیز تضمین کرده نمی تواند. تجربه چند دهه قبل تشکیل طالبان که حکومت آمریکا با همکاری پاکستان و کمک های مالی کشورهای عربی، آنها را حمایت کردند، تجربه خوب و بی نظیری است در خصوص چشم انداز آینده این نوع گروه ها. هرچند که طالبان مثل همین گروه، با تشکیلات محدود، امکانات کهنه وناکافی، برای هدف خاص مقطعی از سوی آمریکا حمایت شد؛ اما سرانجام گروه طالبان با نخله های فکری واعتقادی که داشت، کارثبات وامنیت درافغانستان را چنان مشکل سازکرد که اکنون همه ای جهان ازپس حل آن بر نمی آیند.

چه تضمینی وجود دارد که در همان جامعه سنتی وسخت عقیدتی افغانستان، بازهم گروه دیگری مثل طالبان درعقب این طرح شکل نگیرد؟ و آیا اطمینانی وجود دارد که آمریکایی ها بتوانند، تا اخر ماموریت شان این گروه ها را کنترول و درنهایت ازبین ببرد؟

دراین مورد، هرگونه پیش داوری به دوراز حقیقت است. آنچنان که نمی توان هیچ رای مثبت ومنفی را درخصوص آینده  این گروه 3000 نفری صادرکرد. اما تجربه حمایت طالبان برای هدف مقطعی وقت آمریکا، درس عبرت و عقلانیت است. که نباید ماری را در آستین پروراند.

ولی به باور من تجربه حمایت طالبان، خروج نیروهای نظامی امریکا و ناتوانی نیروهای امنیتی افغانستان و توانمندی طالبان، حکایت از فردای ناگوار در پس وجود چنین گروهی دارد. این گروه می تواند یک تهدید جدی برای امنیت افغانستان، منطقه وجهان باشد. وهم چنان این گروه می تواند آتش جدید کینه توزی ودشمنی را میان افغانستان وپاکستان شعله ور کند.

جدال موانع امنیتی وسیاسی درسرشماری نفوس افغانستان

تقی بیگزاد

اداره احصائیه مرکزی می گوید"موجودیت عوامل مختلف از جمله ادامه نا امنی ها در دهه های اخیر در افغاسنتان سبب شده است تا از نفوس این کشور سرشماری دقیق صورت نگیرد".

پس از چندین سال ادارهء مرکزی احصاییه افغانستان تصمیم گرفته است تا به شورای وزیران کشور پشنهاد آغاز سرشماری ولایتی را در افغانستان نماید.مسوولان این اداره می گویند، در صورتی که شورای وزیران با این تصمیم آنان موافقت نماید، این اداره سال آینده به سرشماری نفوس در برخی از ولایت های امن کشور آغاز خواهد کرد.

عبدالرحمان غفوری رییس اداره احصاییه مرکزی افغانستان در مورد گفت:

« مشکلات امنیتی عمدتاً دلیلی بوده که سرشماری صورت نگرفته است. بنابرین ما تصمیم گرفتیم تا این موضوع را برای حکومت پیشنهاد کنیم، بیبینیم که حکومت در مورد چه نظر دارد. اگر برای ما از طرف حکومت اجازه داده شد و شورای وزیران این موضوع را تصویب کرد که بروید سرشماری ولایتی را انجام دهید، بعداً ما سال آینده سر شماری ولایتی را آغاز خواهیم کرد.»

در همین حال مقامات سفارت جاپان از تعهد حکومت آن کشور برای ادامه کمک ها و به ویژه کمک در بخش سرشماری نفوس در افغاسنتان سخن می زنند.

سفیر جاپان در کابل می گوید که تا اکنون حکومت جاپان به ارزش 6 ملیون دالر را در بخش های مختلف به اداره مرکزی احصاییه کمک کرده است. شی کو هیرو کی سفیر جاپان در کابل در مورد گفت: با در نظر داشت اهمیت و ضرورت نفوس شماری در افغانستان، حکومت باید ادارهء احصاییه مرکزی را در بخش های ذیل کمک مالی نماید:اول، برنامهء فهرست خانه وار که نزدیک به تکمیل شدن است و دوم، برنامهء ارتقای ظرفیت کارمندان و آموزش مربیان.»

این درحالی است که قبل ازاین حکومت افغانستان وشماری از کشورهای دوست افغانستان بارها ادعا کرده اند که سرشماری نفوس افغانستان را روی دست می گیرند، اما همه ای تلاش های نامنظم دولت وکشورهای دوست هنوز بی نتیجه بوده است وتا اکنون افغانستان به عنوان یک کشور دارای تعداد دقیق تعداد نفوس خود نمی باشد.

هرچند که مسوولین اداره احصائیه مرکزی ناامنی را مشکل اصلی سد راه شان می دانند، اما بدون هیچ تردیدی امنیت تنها مانع اصلی و یگانه مشکل  سرشماری درکشورنمی باشد. آنگونه که همه می دانیم، رقابت های قومی، زبانی ومذهبی از جمله عوامل نفاق برانگیز وخانمان سوز درچند دهه ای اخیر درافغانستان بوده است و تا اکنون نیز اکثریت دولتمردان وشهروندان افغانستان به دور از تعارف وخوش گویی ها درگیر این گونه تعصبات و خودخواهی ها وبیش خواهی ها می باشند. این مشکل با وجود اینکه سرشماری نفوس یک امر ضروری وبا اهمیت است مانع این شده است که هنوز دولت افغانستان دست به سرشماری نفوس بزند.

برای همه آشکاراست که تقسیمات اداری و سهمیه بندی امتیازهای دولتی دراکثریت نقاط کشورنا مناسب وغیرعادلانه است، امتیازات دولتی ، کمک های نقدی، بازسازی ونوسازی همه وهمه درقسمت های مختلف کشور ازهم تفاوت چشمگیری دارد، به عنوان مثال وقتی شما دو ولایت مرکزی بامیان ودایکندی را با ولایات دیگر چون ننگرهار وکندهار مقایسه نمایید به خوبی درمی یابید که چه چیزهای در قندهار و ننگرهار وجود دارد که دربامیان وجود ندارد. یا چه مشکلات دامنگیرمردم بامیان هست که دامنگیرمردم قندهار نمی باشد، چه مقدار ازکمک های دولتی وخارجی درولایات های خاص دیگری صورت می گیرد ومصرف می شود که در ولایت دایکندی شمه ای از آن ها هم نمی رسد.

این گونه بی عدالتی ها و قواعد جابرانه زمان های عبدالرحمانی باعث شده است که شماری از مقامات دولتی عمداً نخواهند که سرشماری نفوس افغانستان به شکل درست وبه دور از فساد وجانبداری ها صورت بگیرد، چون بعضی ها هنوز فکر می کنند که انحصارگرایی و دروغ نمایی ها بخشی بزرگی از راه حل است درکشورما. درحالی که چنین نیست، برای پیشرفت افغانستان نیاز به صداقت وخدمت صادقانه وعادلانه است، برای سرفراز کردن ملت نیاز به دادن حق وفرصت های مساوی به آنهاست نه به اختلاف افکنی وفرق سنجی میان آنها.

از این رو سرشماری نفوس کشور علاوه براینکه به موانع امنیتی برخوردار است، به شدت به موانع سیاسی نیز برخوردار می باشد، که شماری از کج اندیشان وبداندیشان ومنجمد فکران هنوز نمی خواهند نفوس واقعی این کشور معلوم شود. ترس از اینکه ولایت های دیگری به دلیل حق قانونی مردم به وجود بیاید وترس ازاینکه امتیازات شماری از واحد های اداری کاسته شود، باعث شده که این کار برعلاوه عوامل امنیتی تابع عوامل سیاسی نیز باشد.

مرگ بر فيس بوك!

 


مرگ بر فيس بوك!
درباب تبیین معيارهاي دوگانه غرب در مورد آزادي بيان



اشاره: رمزي بارود ‏Ramzy Baroud‏ روزنامه نگار فلسطيني -آمريكايي و سردبير نشريه PalestineChronicle، در يادداشتي كه در سايت شخصي خود درج نموده، بي حرمتي شبكه هاي اجتماعي همچون فيس بوك به ارزش هاي اسلامي را جزئي از استراتژي كلان اسرائیلی ها و ايدئولوگ هاي راست گراي غربي براي بدنام ساختن اسلام دانسته و معيارهاي دوگانه غربيان در مورد آزادي بيان، دموكراسي و حقوق و آزادي هاي انساني و همچنين اشغال گري غرب را از جمله عوامل خشم و عصبانيت جوامع مسلمان از قدرت هاي غربي بر مي شمارد.‏
    ‏

    مسلمانان هر گونه ترسيم پيامبر خود را كفر آميز مي دانند". عبارت فوق بطور كامل خشم مسلمانان در تمامي مناطق دنيا از تلاش هاي تحريك آميز بعضي هنرمندان براي ابراز به اصطلاح آزادي بيان خود و ضد دموكراتيك جلوه دادن مسلمانان بيان مي نمايد؛ ولي اين عبارت در عين حال تفسير بسيار ساده انگارانه اي از اين مسئله پيچيده به شمار مي آيد.
    نيازي به انكار - و همچنين احساس شرم- از اين واقعيت وجود ندارد كه تمامي مسلمانان بيشترين احترام را نسبت به پيامبر خود قائل هستند. علي رغم كاهش مستمر تعداد معتقدين در جوامع سكولار غربي، مسلمانان جهان هر روز نسبت به آيين خود استوارتر مي گردند. با اين وجود در حالي كه خشم مسلمانان از گستاخي اخير تعدادي از كاربران فيس بوك ممكن است يك گزارش خبري ساده - يعني ارزش هاي غربي در برابر تنگ نظري مسلمانان- به نظر برسد ولي ريشه هاي واقعي اين خشم و انزجار به سادگي ناديده گرفته مي شود.‏
    توصيف ساده لوحانه رسانه هاي غربي از اين گونه مسائل، موجب مي شود تا حاميان آزادي بيان بار ديگر مسلمانان را به خاطر مردود شدن در آزمون دموكراسي تخطئه نمايند.
    ماجراي اخير فيس بوك نيز نمايانگر قصه كهنه اي از اين قبيل است. شماري از هنرمندان مغرض تحت لواي آزادي بيان، در عين آگاهي كامل از واكنش هاي احتمالي توده هاي مسلمانان در برابر اقدام خود ماموريت مناقشه برانگيزي را برعهده گرفته اند. توده هاي مسلمان به طور قابل پيش بيني، با تظاهرات خشم آلود، سوزاندن پرچم، و تقبيح آمريكا، اسرائيل، فيس بوك، يوتيوب و... به اين گستاخي ها واكنش نشان مي دهند. علاوه بر اين هر دولتي هم كه متحد ايالات متحده پنداشته شود، مورد آماج محكوميت بخاطر اين تحريكات كفر آلود قرار مي گيرد. از اين رو توده هاي مسلمان از هر سو مورد هجمه قرار مي گيرند: توسط رسانه ها، دشمنان اسلام، نيروهاي راست گرا در غرب و همچنين دولت هاي خود.‏
    اين وضعيت دست آويز هاي بيشتري در اختيار اسلام هراسان قرار مي دهد كه همواره در راستاي توجيه ترسيم نژاد پرستانه خود از مسلمانان بدنبال دامن زدن به اين گونه مسائل هستند. افرادي همچون دانيل پايپز، آلن دِرشوويتز، و ديگر به اصطلاح كارشناسان به تلويزيون ها هجوم آورده و مسئوليت برانگيختن جهانيان بر ضد اسلام را بر عهده مي گيرند. اين افراد از زبان حرفه اي كه سال هاي متمادي با عنوان آكادميك از آن بهره گرفته اند در اين گفتمان تقليل گرا و نژاد پرستانه خود استفاده مي كنند.‏
    چرا اين به اصطلاح دانشگاهيان و روشنفكران به دنبال بدنام ساختن دين اسلام هستند؟ و چرا مسلمانان همان نقشي كه اين ها ميخواهند را بازي مي كنند؟‏
    بايد ذكر كرد اين حاميان آزادي بيان در دفاعيات خود همواره گزينشي عمل مي كنند. يعني زماني كه مقدس ترين نمادهاي اسلام و پيامبر آن، مورد استهزاء قرار مي گيرد آزادي بيان نيز اهميت پيدا ميكند. ولي موقعي كه نظراتي مغاير با برنامه هاي آنها ابراز مي شود همين مدافعان آزادي بيان خشمگين شده و هرگونه ابراز نظر درباره اسرائيل و جنايات جنگي آن عليه فلسطينيان را بر نمي تابند. بهتر است نحوه برخورد با قاضي ريچارد گلدستون كه خود يك يهودي است را به خاطر اشاره به جنايات سبعانه اسرائيل در غزه را بياد آوريم. علاوه بر اين همين حاميان آزادي بيان به هنگام محروميت مسلمانان از حق آزادي ابراز ارزش هاي خود، فراموشكار مي گردند. به عنوان نمونه به هنگامي كه تعصبات راست گرايانه غربي ها حق زنان مسلمان براي پوشاندن مو يا چهره خود را نقض مي كند هواداران آزادي انديشه و بيان كجايند؟‏
    با اين حال بايد اشاره كرد كه بد نام ساختن اسلام و مسلمانان صرفا يك استراتژي تصادفي نيست. در واقع ايدئولوگ هاي راستگرا و یهودیان نژادپرست سال هاي متمادي بويژه متعاقب جنگ افروزي آمريكا در افغانستان و عراق برنامه هاي كلاني را براي افزايش احساسات ضد اسلامي در كشورهاي غربي در پيش گرفته اند. هدف از اين نوع توطئه ها نيز عبارت است از غير انساني جلوه دادن مسلمانان، نامتمدن نشان دادن آنها و كم ارزش كردن حقوق انساني آنها. به عبارت ديگر نبايد با معيارهايي كه در مورد غربيان  ِاعمال مي شود با مسلمانان برخورد كرد چرا كه نتوانسته اند با ارزش هاي غربي كنار بيايند. في المثل تظاهرات خشمگينانه در پاكستان دليلي بر اين مدعاست. اين نوع تظاهرات جنگ را آسان و تحريمها بر ضد مسلمانان را توجيه پذير تر مي سازد. ‏
    چرا مسلمانان نيز طبق اين سناريو عمل مي كنند؟ در واقع مسئله بدين گونه نيست. بايد اذعان داشت كه بسياري از ملت هاي مسلمان بين دو لايه بيدادگري و سركوب قرار گرفته اند: از بيرون - جنگ و اشغال گري، مداخله در امور داخليشان به مثابه تحقير و استثمار - و فشار هاي داخلي - فساد، ظلم و محروميت از حقوق از جمله آزادي هاي گوناگون. در واقع دولت هايي كه متحد آمريكا قلمداد مي شوند اين حقوق مسلمانان را نقض مي كنند. جوامع مسلمانان تحت اين فشارهاي داخلي و خارجي، هرچه محكم تر به نمادهاي اسلامي جاويدان خود چنگ مي زنند. از نظر بسياري از مسلمانان دين اسلام چيزي بيشتر از يك سبك زندگي يا پاسخ به سوالات غير دنيوي به شمار مي آيد. اسلام موجب اميدواري آحاد مسلمانان شده و همچنين به حفظ انسجام و همبستگي اجتماعي آنان نيز ياري مي رساند. هر چه زندگي افراد دشوارتر شده و بيشتر تحت ستم، استثمار و محروميت قرار گيرند، اعتقاداتشان نيز راسخ تر مي گردد. ‏با در نظر گرفتن تمامي جوانب، توهين به آيين اسلام، بي احترامي به پيامبر اسلام، بي حرمتي به نمادها و ارزش هاي اسلامي در واقع برابر است با محروم ساختن توده هاي مسلمان از تنها منبع عزت و اميدواري شان. ‏افرادي كه فكر مي كنند مسلمانان با آزادي بيان مخالفت دارند تنها بخش بسيار كوچكي از ماجرا را مي بينند. آگاهان از تاريخ به خوبي مي دانند كه پيشرفت هاي متعدد مسلمانان در علوم، هنر و ادبيات و ترجمه هاي تاثير گذار از آثار عظيم اسلامي، اروپايي ها را قادر ساخت كه رنسانس علمي و فكري خود را آغاز نمايند. افزون بر اين آناني كه مي خواهند از واقعيت ماجرا باخبر شوند بايد بدانند زماني كه يك زن پاكستاني شعار "مرگ بر فيس بوك" را سر مي دهد وي در واقع صرفا به يك وب سايت شبكه اجتماعي اشاره نمي كند؛ چرا كه خود مسلمانان نيز براي به اشتراك گذاردن ديدگاههاي خود با ديگر مردم جهان از اين نوع سايت ها بهره مي گيرند. در واقع اين زن سوء استفاده از آزادي بيان براي تحقير مردم خود را سرزنش مي كند. وي در كنار جوامع اسلامي اروپا ايستاده كه آزادي ها و حقوق مدني شان مورد هجمه شديدي قرار گرفته است. در واقع وي از جنگ در افغانستان، بمباران مداوم بيگناهان در پاكستان، اشغال عراق، تجاوز به زنان و به نمايش گذاشتن زندانيان برهنه و محاصره غزه خشمگين است. بايد دانست كه معيارهاي دوگانه غربيان راجع به دموكراسي، آزادي بيان و بيدادگري و مصائب ملتش وي را خشمگين ساخته است.‏
    
    منبع: سروش ملت

سیاست از شنبه تا شنبه ۳

سیاست از شنبه تا شنبه ۳

ذکی دریابی

 

اشاره: اظهارات متفاوت مقامات افغانستان نسبت به پایگاه های تروریزم دربیرون از خاک افغانستان، اظهارات مشاورامنیت ملی روسیه درخصوص اولویت های کاری درافغانستان، اظهارات وزیردفاع سابق فرانسه درخصوص خروج نیروهای این کشورازافغانستان، حذف نام 50 تن ازاعضای شبکه القاعده وطالبان ازلیست سیاه شورای امنیت، طرح تجزیه افغانستان وواکنش های متفاوت نسبت به آن، موضع گیری های متفاوت کشورها نسبت به افشاگری های ویکی لیکس، خروج نیروهای نظامی هالند وآمدن آلبانی ها، رهنمود های جدید پتریوس وکشته شدن یک خارجی برای اولین بار بامیان ازمهم ترین رویدادها وتحولات این هفته بود.

از کرزی شکیبایی، از مرادیان روشنگری

یک روز پس از آن که دیوید کامرون، نخست وزیر بریتانیا به پاکستان هشدار داد تا موضع خود را در برابر جنگجویان مسلح فعال در افغانستان و پاکستان مشخص کند، حامد کرزی، از متحدان بین المللی خود انتقاد کرد که در از بین بردن "پناهگاه های" طالبان در بیرون از مرزهای کشور، کوتاهی کرده اند. آقای کرزی گفت که جهان، به جای توجه به مراکز اصلی تروریسم، "در دهات افغانستان می جنگند."

آقای کرزی گفت: " سالها است گفته ایم که در دهات و خانه های مردم افغانستان، علیه تروریسم نجنگید، بلکه دنبال تروریسم در پناهگاه ها و تمویل گاه ها(مراکز حمایت) و آموزشگاه های آنها بروید که در بیرون از مرزهای افغانستان است." این اظهارات درحالی بیان می گردد که قبل ازاین نیزحکومت افغانستان بارها مراکز اصلی تروریزم را خارج از خاک افغانستان اعلام کرده است وبارها به جامعه جهانی خاطر نشان است که مراکز اصلی تروریزم را هدف قرار دهند، اما آقای کرزی ومقامات افغانستان با اینکه می دانند که مراکز اصلی تروریزم درکجاست ومنظورآنها کدام کشوراست؟ هیچ وقت به طور واضح نگفته اند که پاکستان مراکز اصلی تروریزم است.

اما داوود مرادیان رییس مرکز مطالعات استراتژیک وزارت امورخارجه افغانستان، به وضاحت بیان داشت که مراکز اصلی تروریزم درراولپندی است، باید تروریستان خفته درپاکستان وآموزش دیده در پاکستان مورد توجه جامعه جهانی قراربگیرد، وی با انتقاد از اینکه ما درمثلث ترور تنها به یک ضلع آن اجماع نظرداریم که آنهم القاعده است، در بقیه اضلاع  مثلث ترور اجماع منطقه یی وجهانی وجود ندارد. هم چنان آقای مرادیان تا آنجا پیشرفت که به طور واضح ازآمریکایی ها خواهان درج سازمان استخباراتی پاکستانی در لیست سیاه این کشورشد.

ازاین رو درخصوص برخورد با پاکستان با وجود مدارک کافی دال بردست داشتن سازمان استخبارات پاکستان درقضایای سیاسی وامنیتی افغانستان، هنوز درمیان مقامات حکومتی اجماع نظر و برخورد یگانه وهماهنگ وجود ندارد. عده یی دشمن را به عنوان دشمن افغانستان می نگرند، عده دیگری به حمایت از پاکستان درادارات دولتی رمق می کشند وکار درادارات افغانستان را درگرو منافع پاکستان انجام می دهند.

روسی ها: مواد مخدر مقدم برتروریسم است، آمریکایی ها اشتباه می کنند

"ولاديمير نظروف " معاون دبيركل شوراي امنيت روسيه در پايان سفر كاري خود به آمريكا اعلام كرد كه روسيه به موفقيت نيروهاي نظامي آمريكا و ناتو در افغانستان علاقه‌مند است ولي به طور كامل با تمامي اقدامات آنها در اين كشور موافق نيست.

وي با اشاره به اينكه در مجموع، روسيه در عمليات آمريكا و ناتو در افغانستان مشاركت دارد و علاقه‌مند است تا اين عمليات با موفقيت انجام شود، تاكيد كرد: "البته اين مسأله به منزله آن نيست كه ما با تمامي اقدامات آمريكا و متحدانش در افغانستان موافق هستيم".

معاون دبيركل شوراي امنيت روسيه افزود: "ما مي خواهيم ببينيم كه اين اقدامات موثرتر و قبل از هر چيز در جهت مبارزه با تروريسم و قاچاق مواد مخدر در افغانستان باشد".

معاون دبيركل شوراي امنيت روسيه افزود: "ما دائما به شركاي آمريكايي خود گوشزد مي‌كنيم كه نيروهاي نظامي براي مبارزه با تروريسم در افغانستان مناسب نيستند".

این اظهارات درحالی صورت می گیرد که دراستراتیژی واهداف جامعه جهانی، مبارزه با تروریزم که شامل گروه القاعده می باشد، در رأس قرار دارد. این مقام روسی با اظهاراتش به صورت واضح به سه دهه قبل برگشت ودرست زمانی را به آمریکایی ها گوشزد کرد که آمریکایی ها با پاکستانی ازتأسیس گروه طالبان حمایت می نمود وکمک های فراوانی را دراختیاراین گروه قرار می داد، تا بتوانند با نیروهای روسی درافغانستان مبارزه نمایند. اما این بار نوبت روس بود که با مقدم قراردادن مواد مخدر، برای آمریکایی ها بگوید که خیلی ها هم به ازبین بردن گروه طالبان والقاعده خوشبین نیست وتمایل به همکاری ندارد. این آمریکایی ها ست که باید با مار پرورانده خودشان مبارزه نمایند.

فرانسه خارج شود، افغانستان یک کشور خنثی شود

پل كيله وزیر دفاع سابق فرانسه در مصاحبه با روزنامه فرانسوي "لوموند " اعلام كرد: "فرانسه بايد نيروهايش را از خاك افغانستان خارج كند و در همين راستا جامعه بين‌الملل نيز بايد با ارائه ابتكاري در جهت تبديل اين كشور به كشوري خنثي گام بردارد".

وي افزود: "فرانسه به عنوان عضو دائم شوراي امنيت سازمان ملل بايد پيشنهاد برگزاري نشستي مشترك با كشورهاي همسايه افغانستان را مطرح كند تا طي آن يك وضعيت بين‌المللي براي افغانستان تعريف و اين كشور به عنوان كشوري بي‌طرف شناخته شود و مقامات افغان نيز متعهد شوند هيچ كمكي به تروريسم بين المللي انجام ندهند".

وي افزود: "فرانسه در بدل خروج خود مي‌تواند پيشنهاد مشاركت در تلاش‌هاي بين‌الملي براي كمك به ساخت و توسعه افغانستان را ارائه دهد و در كنار آلمان اقدام به بازسازي نيروهاي امنيت داخلي افغانستان كند".

پل كيله در پايان تأكيد كرد: "فرانسه بايد فورا زمان خروج نيروهاي خود از افغانستان را اعلام كند و به طور مثال همزمان با نخستين خروج نظاميان آمريكايي از اين كشور كه قرار است در جولای 2011 صورت گير، نظاميان خود را از افغانستان خارج كند".

فرانسه به عنوان یکی ازکشورهایی که دارای نظامیان بیشتردرافغانستان است، تاهنوز از جمله کشورهایی است که جدول زمانی برای خروج نیروهای شان تعین نکرده اند، اما خروج نیروهای هالند از افغانستان و به صدا درآمدن زنگ خروج دراکثریت کشورهای متحد فرانسه، این احتمال را افزایش داده است که این کشور نیز افغانستان را تنها بگذارد.

هم چنان، نکته جالب این که این شخص فرانسوی برای اولین بار مقامات افغانستان را متهم می کند که به تروریسم بین المللی کمک می کنند، وی از مقامات افغانستان می خواهد که تعهد کنند، تروریسم بین المللی را کمک نمی کنند.

 نام 50 طالب والقاعده سفید شد

رئیس جمهور کرزی به منظور تلاش ها جهت تامین صلح از شورای امنیت سازمان ملل متحد خواسته بود تا نام های آن عده از رهبران طالبان را که با شبکه القاعده روابطی ندارد، از فهرست سیاه سازمان ملل متحد حذف کند. بدین اساس سازمان ملل متحد نام های 10 تن از افراد گروه طالبان و 35 تن از افراد وابسته به شبکه القاعده را از لیست سیاه شورای امنیت حذف کرده است.

توماس مایر هارتینگ سفیر اتریش در سازمان ملل متحد که رهبری هیأت موظف شده از سوی شورای امنیت را در مورد حذف نام های افراد شامل شده در فهرست سیاه به عهده دارد، گفته است که 45 تن از این لیست حذف شده اند. هم چنان دراوایل همین هفته نام 5 تن از افراد گروه طالبان نیز ازلیست سیاه شورای امنیت حذف شده بود.

این همه باجدهی وامتیاز دهی به طالبان به این امید صورت می گیرد که شاید این همکاری ها و کمک ها، منجربه کاهش خشونت ها ازسوی طالبان شوند وشاید عده یی ازافراد این گروه در چگونگی برخورد شان با حکومت افغانستان انعطاف پذیری های بیشتری نشان داده و به گفتگو حاضر شوند. اما عملکرد و رفتار طالبان بعد از چندین درخواست آقای کرزی وحتی حذف نام شماری از افراد شان ازلیست سیاه ، بیانگرآن است که آنها به این زودی از موضع شان کوتاه آمدنی نیستند، بلکه آنها می خواهند با نوک تفنگ بازی را خاتمه بخشند.

مشکل افغانستان با تجزیه حل می شود، این طرح آمریکایی است

چندی قبل سفیر سابق امریکا در هند ، گفته بود بدون تجزیه افغانستان صلح و ثبات در این منطقه تامین نخواهد شد. هم چنان پیترگالبرایت گفته بود که مشکل افغانستان فقط از طریق تجزیه این کشور حل می شود، مطابق این طرح مناطق مرزی میان افغانستان وپاکستان در دوسوی خط دیورنگ به یک کشورمستقل تبدیل شود. کارشناسان افغان هم گزارش های منتشر شده در این مورد و سخنان پیتر گالبرایت را دشمنی آشکار با مردم افغانستان خوانده و می گویند، او باید به خاطر این صحبت ها از مردم افغانستان و حکومت معذرت بخواهد.

مقامات حکومتی کشور، این موضوع را احمقانه و سخنان غیر مسوولانه می خوانند.  وحید عمر سخنگوی رییس جمهور که روز سه شنبه گذشته در یک کنفرانس خبری صحبت می کرد گفت، افغانستان چالش های بزرگی را پشت سر گذاشته و افغان ها در شرایط بسیار دشوار از سرحدات کشور دفاع کرده اند واکنون افغانستان یک کشور واحد، غیر قابل تجزیه، دارای نظام، قانون و حاکمیت، است و مطرح کردن این مسایل دشمنی آشکار با مردم این سرزمین می باشد.

اظهارات مقامات آمریکایی دراین خصوص واکنش های متفاوتی را درپی داشت، اکثریت نهادهای داخلی ورسانه های کشور این طرح را یک طرح شرم آور ودسیسه آمریکایی ها دانست. شماری از مردم افغانستان براین باورند که این طرح امریکایی ها به منظورتجزیه مردم افغانستان است، واین کاری است که افغانستانی ها نمی خواهند. واقعیت ها والزام های زیستن درافغانستان متفاوت تر از هرنقطه جهان است بناءً هر راهکار امریکایی درافغانستان قابل تطبیق نیست.

افشاگری ویکی لیکس، برای افغانستانی ها مهم نه، برای انگلیسیها مهم است.

چندی قبل دیوید کامرون به مقامات پاکستان توصیه کرد که صدور تروریزم را بس کند، بازی های دوگانه شان را درافغانستان خاتمه ببخشد.

آصف علی زرداری، درجریان سفرش به انگلیس به یک نشریه فرانسوی گفت که جامعه جهانی درمبارزه با طالبان والقاعده شکست خورده است. وی گفت هرچند که پاکستان عضو جامعه بین المللی است و با تروریزم مبارزه می کند، اما حقیقت این است که بعید به نظر می رسد که جامعه جهانی بتوانند درجنگ افغانستان برنده باشد.

اما کاخ سفید این گفته های زرداری را رد کرده است، بارک اوباما رئیس جمهور امریکا ارزیابی آصف علی زرداری رئیس جمهور پاکستان را رد کرده است.

اوباما چند روز قبل گفته بود که پیشرفت هایی در افغانستان صورت گرفته است. گیتس  سخنگوی کاخ سفید، روز سه شنبه به خبرنگاران گفت، وی فکر نمی کند که رئیس جمهور آمریکا با همتای پاکستانی اش در رابطه به موضوع موافق باشد که گویا قوای ایتلاف در حال باختن جنگ افغانستان است.

قصر سفید بعد از آن در رابطه به موضوع عکس العمل نشان داد که آصف علی زرداری رئیس جمهور پاکستان به روزنامه لی موند چاپ فرانسه گفت، جامعه بین المللی که پاکستان نیز جز آن است، در حال باختن جنگ علیه طالبان است. به گفته زرداری جامعه بین المللی برای بدست آوردن دل مردم، ناکام مانده است.

این همه حرف وسخن بعد از افشای اسناد محرمانه ازسوی سایت انترنتی ویکی لیکس درخصوص جنگ افغانستان ، درقبال یک ماموریت مشترک هرسه کشورصورت می گیرد. انگلیسی ها حقیقت را گفت، پاکستانی ها وافغانستانی ها انکار کرد. وزارت دفاع افغانستان وسخنگوی رییس جمهور افغانستان افشای این اسناد را غیرمهم وکهنه توصیف کرد. پاکستانی ها ازشکست جامعه جهانی درمقابل افشاگری های ویکی لیکس درخصوص دست داشتن سازمان استخباراتی این کشور مبنی برحمایت ازطالبان سخن گفت. شماری از مقامات افغانستان نیزنشراین اسناد را که درآن اطلاعات مهی نیزشامل می باشد را غیرقابل اهمیت توصیف کرد. اما امریکایی ها باردیگراظهارداشت که ما موفق می شویم .

هالندی ها رفت، آلبانی ها آمد

نیرو های هالندی خروج اولین گروپ قوای خود را به روز یکشنبه گذشته از افغانستان آغاز کردند و بدین ترتیب، ماموریت نظامی شان را در این کشور خاتمه دادند.

به نوشته آژانس خبری فرانس پرس خروج نیرو های هالندی اولین کاهش قابل ملاحظه نیرو های خارجی از جنگ 9 ساله افغانستان است. به گفته یک مامور سفارت هالند در کابل، تسلیم دهی قوماندانی عملیات نظامی طی مراسمی در ولایت ارزگان، جایی که قسمت اعظم نیرو های هالندی مستقر بودند صورت گرفت.

به نوشته فرانس پرس، عساکر امریکایی، استرالیایی، سلواکیا، و سنگاپور، جاگزین نیرو های هالندی خواهند شد. هالند نیرو هایش را در سال 2006 میلادی در افغانستان پیاده کرد و 24 عسکر هالندی در جنگ این کشور کشته شدند. زمانی که ناتو تقاضای یک سال تمدید ماموریت هالند را کرد، این امر سبب بحران سیاسی در این کشور گردید و بالاخره، حکومت آن در ماه فبروری منحل شد. در همین حال، یک مقام وزارت خارجه هالند گفته است که تمام عساکر آن کشور تا آخر ماه سپتامبر به کشور شان بر خواهند گشت.

طالبان از خروج نیرو های هالندی، استقبال کرده و از سایر کشور ها نیز خواسته اند تا از هالند، پیروی کنند.

درحالی که نیروهای نظامی هالند از افغانستان خارج شد، نيروهاي نظامي آلباني روز سه شنبه گذشته درقالب يک گروه 44 نفره، عازم منطقه "قندهار"  شدند تا به فرماندهي نيروهاي آمريکايي در عمليات هاي نظامي عليه طالبان شرکت کنند.   

سالي بريشا نخست وزير آلباني در بدرقه نظاميان عازم افغانستان با بيان اينکه اين اولين بار است که نيروهاي ارتش آلباني بعد از جنگ جهاني دوم در يک منطقه جنگي در خارج از کشور خود شرکت مي کنند، از آمادگي کشورش براي اعزام سربازهاي بيشتر به افغانستان، خبر داد.

هرچند که شمارنیروهای هالندی در افغانستان چشمگیرنبود، اما خروج نیروهای هالندی از کشور درشرایط دشوارکنونی، که ازیک طرف طالبان قدرتمند تر می گردند و ازسوی دیگرافکارعمومی جهان نسبت به تداوم جنگ درافغانستان خوشبین نیست، تأثیرات مهمی را نیز درپی دارد. خروج نیروهای هالندی آنگونه که ازسوی طالبان مورد استقبال قرارگرفته است، هم چنان باعث شده که این گروه نسبت به پیروزی شان امیدوارترشوند و با شوق بیشتر از گذشته به نبرد با خارجی ها ودولت افغانستان بپردازند. ازسوی دیگرخروج سربازان هالند، فشارهای بیشتری را به کشورهای اروپایی ازسوی شهروندان شان تحمیل خواهند کرد که به زودی افغانستان را ترک کنند واین چیزی است که درشرایط حساس کنونی به نفع امنیت وثبات وتوسعه افغانستان نیست. چون نیروهای امنیتی افغانستان به قدری توانا نیست که  بتواند به خوبی از افغانستان دفاع کند ودرمقابل مخالفین مسلح خود وتروریسم مقابله نمایند.

جنرال پتریوس: مردم ملکی را نکشید، مهمانان خوبی باشید!

در مجموعه از رهنمودهای تازه که قوماندان نیروهای بین المللی در افغانستان تهیه کرده، به سربازان دستور داده شده است تا مهمانان خوب باشند. این رهنمود در همین حال از سربازان می خواهد تا بر ضد دشمن سرسختانه مبارزه کنند و در ریشه کن ساختن فساد، جدی باشند. در عمده ترین ماده های آن به سربازان بین المللی دستور داده شده است تا در میان مردم زنده گی کنند و پایگاه های شان را در مناطقی بنا کنند که نیاز به برقراری امنیت در آنها وجود دارد.

پتریوس هم چنان به سربازان خود دستور داده است که بر ضد فرهنگ معافیت مبارزه کنند. در همین رهنمود آمده است، طالبان یگانه دشمنان مردم نیستند. حکومتداری نا مناسب، فساد و سوء استفاده از مقام های دولتی نیز مردم را تهدید می کنند. به باور پتریوس این ها عوامل عمده پیوستن تعدادی از مردم به صفوف طالبان اند.

به نوشته فرانس پرس، در این رهنمود جنرال پتریوس گفته است، ما نمی توانیم با کشتن و دستگیر کردن مردم به پیروزی برسیم. رهنمود تازه تهیه شده توسط قوماندان عمومی نیروهای بین المللی در افغانستان هم چنان از سربازان خود می خواهد تا مقامات مفسد را شناسایی کنند و بر ضد آنان مبارزه کنند.

هم چنان او بر کاهش تلفات نیروهای ملکی تأکید کرد. او گفته است ما باید تلاش هایمان را چند برابر کنیم تا میزان تلفات زندگی غیرنظامیان بی گناه را به حداقل برسانیم. جنرال پتریوس تاکید کرده مرگ هر شهروند غیرنظامی افغان، بر هدف نهایی ما تاثیر می گذارد. فرمانده نیروهای ناتو و ائتلاف در افغانستان پیش از این هم متعهد شده بود که توجه اصلی خود را به کاهش تلفات غیرنظامیان در کشور متمرکز کند. او گفته است که بدون به دست آوردن دل افغانها، دست یافتن به پیروزی در افغانستان دشوار است.

این همه حرف وسخن ودساتیراخلاقی ورهنمودهای جنگی درحالی صورت می گیرد که اخیراً انتقادات درخصوص عملکردهای نیروهای خارجی افزایش یافته است وطالبان نیزدر اکثریت نقاط، حضورشان بیش از پیش پررنگ شده است. با این حال همه این دساتیر ورهنمایی ها درصورت عملی شدن، موفقیت هایی را درپی خواهند داشت وبرای آینده ماموریت نیروهای ناتو مهم می باشند. همه موارد بالا از جمله عواملی بوده اند که تاکنون درناکامی نیروهای ناتو و دولت افغانستان نقش اساسی داشته اند. از این رو از بین رفتن این عوامل به عنوان عوامل وعملکردهای ناگوار ونامناسب، برموفقیت وعدم موفقیت و محبوبیت ومنفور بودن نیروهای جامعه جهانی درافغانستان نقش مهم دارند.

برای اولین بار در بامیان، یک سرباز خارجی کشته شد

نیروهای ائتلاف میگویند که انفجار ماین و درگیری در ولایت بامیان، منجر به کشته شدن یک سرباز پی آرتی و یکتن از افراد ملکی گردید .دفتر مطبوعاتی نیروهای ائتلاف در پایگاه بگرام به آژانس خبری روز گفته است که این انفجار روز سه شنبه در ولسوالی کهمرد در برابر نیروهای آیساف رخ داد .منبع میگوید که سرباز کشته شده ، مربوط تیم بازسازی ولایتی نیوزیلاند بود و به اثر انفجار ماین کنار سرک و یک ملکی در جریان درگیری بین طالبان مسلح و عساکر نیوزیلاندی، جان باخته است. به گفته آمر امنیت ولایت بامیان، مخالفان مسلح دولت که از ولایت بغلان وارد ولسوالی کهمرد شده بودند، موفق به فرار گردیده اند.

برای اولین بار درمناطق مرکزی هزاره جات نیروهای نظامی خارجی کشته می شود، گفته می شود این ماین نیز توسط مخالفین دولت که ازولایت بغلان آمده بوده جا بجا شده . مناطق مرکزی هزاره جات ازجمله امن ترین مناطق افغانستان درطی چند سال گذشته به شمار می رود که هیچ گونه ناامنی ودرگیری از سوی مردم منطقه علیه نیروهای دولتی ونیروهای خارجی وجود نداشته است. هم چنان مناطق مرکزی ازجمله محرومترین مناطق افغانستان نیزبه شمار می رود، که دراین مناطق نه ازکمک دولت ونه ازکمک خارجی ها خبری است. عده یی براین باورند که ملایمت و فرهنگی بودن این مردم باعث شده است که اصلاً دست به خشونت نزنند واین مسأله خود با عث شده است که دولت افغانستان با تبعیض وتعصب وبی عدالتی نسبت به این مسئله برخورد کند و خارجی ها نیز به سبب عدم خشونت دراین مناطق نسبت به بازسازی این مناطق بی توجه با شد، بلکه کمک ها وبازسازی ونوسازی را درمناطقی انجام بدهند که بیشتر به نا امنی می پردازند. ازاین رو بعید نیست که موجی از نارضایتی ها نسبت به عملکرد نابرابرانه در بازسازی ها ونوسازی ها، حکومت وخارجی ها دراین مناطق به وجودآمده است.

دریک بررسی کلی، خروج نیروهای هالند وهشداروزیردفاع سابق فرانسه نسبت به تداوم حضورنیروهای فرانسه درافغانستان، دو دسته گی واختلاف نظرکشورهای منطقه وجامعه جهانی دربرخورد با طالبان، حذف نام 50 تن از شبکه القاعده وطالبان، اظهارات بزدلانه مقامات افغانستان نسبت به کمک های استخبارات پاکستان به طالبان و طرح تجزیه افغانستان از جمله رویدادها وعملکردهای منفی ودارای عواقب ناگواربود، اما تأکید جنرال دیوید پتریوس ورهنمود های وی به نیروهای خارجی درافغانستان، درخصوص تلاش برای کاهش تلفات مردمان ملکی، مبارزه سرسختانه با دشمنان که شامل طالبان وفساد وحکومتداری بد می شود از جمله رویداد مثبت درهفته گذشته بود.

آیا طالبان به قاعده بازی های کرزی تن خواهند داد؟!

آیا طالبان به قاعده بازی های کرزی تن خواهند داد؟!

ذکی دریابی

چندی قبل حکومت افغانستان نزدیک به صد تن  زندانی را از زندانهای پلچرخی و پروان رها کردند ، مقامات افغانستان گفته بودند که  مدارک اثباتیه کافی مبنی برارتکاب جرم آنان که گفته می شود زندانیان مخالفان دولت بوده، وجود نداشته، لذا وزارت عدلیه افغانستان این زندانیان را به دستور کمیسیون ویژه که ازسوی حکومت افغانستان ایجاد شده است، رها کرده اند. هم چنان به تازگی شورای امنیت سازمان ملل متحد، نام  پنج تن از افراد گروه طالبان را ازلست سیاه این سازمان حذف کرده اند که درمیان نام حذف شدگان نام دو تن از افرادی که فعلاً زنده نیست نیزشامل می باشند. هدف اساسی دولت افغانستان مبنی بر رهایی زندانیان مخالفان دولت وفشاربرسازمان ملل متحد مبنی برحذف نام شماری از افراد این گروه از لست سیاه شورای امنیت این سازمان، یک چیز واضح و آشکار است. جلب توجه طالبان وتلاش برای تغییر نحوه برخورد و رویارویی طالبان باحکومت افغانستان.

برای این کار حکومت افغاستان از چند سال قبل بدینسو همواره تلاش کرده است که ابتدا چراغ سبزی برای طالبان مبنی برتغییر رفتارحکومت با طالبان نشان بدهند؛ ، تلاش حلقات خاص حکومت وتلاشهای فردی شخص حامد کرزی، ازقبیل دعوت طالبان برای به زمین گذاشتن سلاح ها وختم خشونت ها ازسوی این گروه و حاضرشدن برای گفتگو با حکومت  درسخنرانی ها، تقسیم بندی طالبان به دسته های افغانی وغیرافغانی و دسته بندی های اخلاقی برای طالبان، خوب وبد وبرادران ناراضی، همه وهمه مقدمه های برای تغییر درنحوه رویارویی حکومت با طالبان بود. این مقدمه چینی ها برای اولین بار به شکل قانونی درجرگه مشورتی صلح که چندی قبل برگزارشد، عملی شد و جرگه مشورتی صلح دقیقاً به نتایجی رسید که قبل از آن حکومت افغانستان وبویژه شخص کرزی نیز همان اجراات وراهکارها را درخصوص برخورد باطالبان خواهان بود. ازاین رو کمیسیون ویژه برای رهایی مخالفین دولت ساخته شد واین کمیسیون درمدت چند ماه توانسته است نزدیک به 200 تن را از زندانهای افغانستان آزاد سازند. پیشنهاد حذف نام عده ای ازسران گروه طالبان از لست سیاه شورای امنیت سازمان ملل متحد از دیگر پیشنهادات جرگه بود که حکومت افغانستان به جدیت تمام از آن بعد درصدد اجرای آن است، که از آن زمان تا کنون تلاش های جدی را بدین منظور از طریق گفتگو ها ورایزنی ها با سازمان ملل متحد انجام داده است. چنانکه چندی قبل سازمان ملل متحد هیئت ویژه را بدین منظور به افغانستان فرستاد واکنون هم نام پنج تن از این لست سیاه حذف شده است .

ازاین رو تلاش های جاری همه در نگاه کلی با این هدف صورت می گیرد که حکومت افغانستان بتواند طالبان را به پای میز مذاکره بکشاند. اما آیا طالبان با حذف نام شمار از رهبران آنان ویا رهایی زندانیان آنان به مذاکره تن خواهند داد؟

سوال اساسی وجدی که هنوز هم بعد ازتلاش های جدی ویکجانبه حکومت نزد همه ای شهروندان وتحلیگران مسایل سیاسی وجود دارد همین سوال است. درپاسخ به این سوال  دو پاسخ متفاوت با کلمات آری و نه را نمی توان شنید. خوشبین ترین فرد نسبت به کارکرد حکومت ونزدیک ترین دوست شخص رییس جمهور نیز نمی تواند با اطمنان کامل بگوید که آری طالبان به مذاکره تن می دهد. این عدم قطعیت درارائه جواب ناشی از رفتارهای تجربه شده وتکراری طالبان درزمان اصرار و اقدامات یکجانبه تکراری وملال آور  حکومت می باشد. از بدو شروع این تقاضا ها ودرخواست هااز طالبان ازسوی حکومت افغانستان تا فیصله جرگه مشورتی صلح وتقاضای اشتراک کنندگان جرگه واکنون رهایی زندانیان طالبان وحذف نام شماری از اعضای این گروه، پاسخ طالبان قطعی وواحد بوده است. جنگ با تفنگ برعلیه حکومت افغانستان ونیروهای خارجی.

حملات مسلحانه پراکنده وحتی منسجم درنقاط مختلف کشور وهدف قرار دادن نیروهای حکومتی وخارجی و تحت کنترول درآوردن فیصدی بیشتری ازخاک افغانستان دستاوردهای پاسخ قطعی طالبان است که از اوایل تا کنون قاطعانه به درخواست حکومت نه گفته است و با جنگ وتوسل با زور وخشونت در برخورد با حکومت متوسل شده است. لذا، بعید به نظر می رسد وقتی که هیچ فشار قوی ونابود کننده طالبان را تهدید نکند ونه تنها تهدید نکند ، بلکه فرصت ها و ابزارهای قدرت بیشتربه طالبان خلق شود، طالبان تن به مذاکره بدهند. درشرایطی که حکومت دست تزرع به دامن گروهی چسپانده است که او به شدت ازهرنوع امکان علیه تزرع کننده استفاده می کند ودرشرایطی که قوی ترین این معادله دو جانبه به جای نابودی طرف، برای وی فرصت زیستن وحتی کشتن را خلق می کند، بعید است که طالبان به این درخواست تن بدهد ویا حد اقل بگوییم که حکومت افغانستان درمسیر درست درحرکت است.

ازاین رو با موضع ضعیف و غیرشایسته که حکومت افغانستان درچگونگی برخورد با طالبان داشته و حتی اکنون ودرآینده با ضعف بیشتر این مسیر را دنبال خواهند کرد، طبیعی است که طالبان به مذاکره تن نمی دهند. تجربه چند سال اخیر این موضوع را کاملاً روشن کرده، که طالبان مذاکره نمی کند. اما اصرارحکومت با وجود پاسخ قطعی طالبان مبنی برمذاکره نه تنها که شدنی نیست، بلکه اشتباه جبران ناپذیری است که به اساس آن مخالفین دولت از زندانهای کشور رها می شوند وهم چنان هر روز مردم افغانستان وحکومت درتنگنای امنیتی بیشتر قرار می گیرند وطالبان نفوذ شان را درنقاط مختلف کشور پهن می کنند.

سیاست ازشنبه تا شنبه 2- 9 اسد

سیاست ازشنبه تا شنبه

آغازکار کمیسیون نظارت برقانون اساسی، رهایی نزدیک به صدتن زندانی از زندانهای افغانستان، هشدارها مبنی برپیامدهای ناگوار مذاکره باطالبان، افشای بیش از90 هزار اسناد محرمانه آمریکا درارتباط به جنگ افغانستان و انتقادات ازعملکردپاکستان ازمهمترین موضوعات سیاسی درهفته ای گذشته بود. 

 

کمیسیون نظارت برقانون اساسی پس ازهفت سال، به وجود آمد

سرانجام پس از گذشت نزدیک به هفت سال، کمیسیون نظارت برقانون اساسی افغانستان، به کارش آغازکرد. مطابق قانون اساسی افغانستان این کمیسیون بایست توسط رییس جمهور بعد از اولین انتخابات ریاست جمهوری به مجلس ملی افغانستان معرفی می شد، اما حکومت افغانستان چندی قبل، بعد ازگذشت چندین سال اعضای این کمیسیون را به مجلس ملی معرفی کرد که ازمیان شش تن معرفی شده یکی ازآنها از به عهده گیری این مسوولیت کناره گیری کرد وپنج تن دیگرآن از مجلس نمایندگان افغانستان رای اعتماد کسب کردند واکنون این کمیسیون با پنج عضو از هفت عضو، شروع به انجام وظیفه نموده است.

این کمیسیون وظیفه نظارت برتطبیق قانون اساسی وهم چنان وظیفه تفسیرقانون اساسی را به عهده دارد. این کمیسیون درحالی ساخته می شود که قبل  ازاین مشکلات واختلافات ناشی از تفسیر مواد قانون اساسی میان حکومت افغانستان ومجلس نمایندگان بمیان آمده  است. هرچند که بوجود آمدن این کمیسیون وشروع فعالیت این کمیسیون ازسوی عده ای، یک گام به جلو در راستای تأمین اصول وارزشهای قانون اساسی به شمار می رود، عده ای دیگری نسبت به صداقت وتعهد این کمیسیون مبنی برانجام درست وظایف، به دور از جهت گیری های سیاسی درماده های اختلاف زا، به دیده شک می نگرند.

آزادی سازی مخالفین دولت؛ عدالت فدای مصلحت

وزارت عدلیه افغانستان می گوید نزدیک به یکصد نفر از زندانیان افغان را به دلیل نبود مدارک کافی برای اثبات اتهام علیه آنان از زندانهای پلچرخی و پروان آزاد کرده است. کمیسیون ویژه که  به منظور بررسی مجدد پرونده های زندانیانی که به اتهام همکاری با طالبان و سایر گروه های شورشی بازداشت شده اند، اخیرا آغاز به کار کرده و تا حالا در چندین مورد، از رهایی زندانیانی که به گفته مسئولان این کمیسیون، اسناد کافی برای اثبات همکاری آنها با گروه های شورشی وجود ندارد، خبر داده است. بیانیه وزارت عدلیه افغانستان، مشخص می کند که این تصمیم نیز براساس پیشنهاد کمیسیون ویژه دولت افغانستان اتخاذ شده است.افرادی که خبر آزادی آنان انتشار یافته شامل هشتاد نفر از زندان پلچرخی و دوازده نفر از زندان تازه تاسیس پروان می شوند.رهایی زندانیان متهم به همکاری با طالبان که اسناد کافی برای اثبات همکاری آنها وجود ندارد، از فیصله های نشست مشورتی صلح بود که با هدف زمینه سازی برای مذاکره و آشتی با طالبان برگزار شد وکمیسیون ویژه نیز براساس پیشنهاد جرگه مشورتی صلح ساخته شده است.

درحالی که اززمان برگزاری جرگه مشورتی صلح تا کنون دست کم نزدیک به 200 تن از زندانیانی که به گفته مقامات عدلی وقضایی افغانستان مدارک کافی برای اثبات جرم علیه آنان مبنی بردست داشتن با گروه های مخالف دولت وجود نداشته ، رها گردیده؛ این تصمیم واکنش های متفاوت وشدیدی را درمیان اقشارمختلف جامعه درپی داشته است. فعالین جامعه مدنی وحقوق بشرافغانستان، از عدم رعایت عدالت وارزشهای حقوق بشری درآزاد سازی مخالفین دولت وناقضین حقوق بشراز دولت افغانستان شکایت دارند وبا این روند، تاکنون مخالفت نموده اند. اما حکومت افغانستان همواره براین نکته تأکید کرده اند که صرف زندانیانی را آزاد می کنند که مدارک اثباتیه کافی برای ارتکاب جرم علیه آنان وجود نداشته باشند. اما عملکردهای حکومت افغانستان درمطابقت به قوانین جزایی افغانستان آشکار می سازد، که ادعای حکومت مبنی برعدم مجرمیت این افراد نیزدچارتردید می باشد و یا هم مقامات عدلی وقضایی افغانستان، در صدور حکم شان مبنی برمجرمیت وبرائت این افراد دقت لازم را به کار نبرده است. افرادی که مدتی را درمحابس سپری کرده اند، مدت ماندن درحبس آنها نشان دهنده مجرمیت شان است، چون تا زمانی که شخص براساس حکم محکمه با صلاحیت مجرم شناخته نشده باشد، هیچ شخص ومرجعی نمی تواند، او را مجازات نمایند، درحالی که این افراد مدتی را به دلیل ارتکاب جرم، تحت جزای حبس سپری نموده است. لذا، یا این فرض حقیقت دارد که مقامات عدلی وقضایی درحکم شان دچار اشتباه شده است واگرهم چنین نباشد، آن وقت آشکار است که حکومت افغانستان عدالت را فدای مصلحت می کند.

 جنگ داخلی؛ پیامد مذاکره با طالبان

امرالله صالح رییس سابق امنیت ملی افغانستان طی یک ماه گذشته در سخنرانی های که در میان گروه های کوچک در کابل و برخی مناطق شمال کشور داشت، مکرراً به نظر خود تاکید کرده که حامد کرزی با فشار های خود برای مذاکره با شورشیان، به سوی یک اشتباه مهلک و کشنده روان است و این اقدام افغانستان را به سوی جنگ داخلی سوق خواهد داد. به گفته او، کرزی پالیسی را انتخاب کرده که پیشرفت های 9 سال گذشته در عرصه های دموکراسی و حقوق زنان در بسیاری مناطق افغانستان را با مخاطره رو به رو می سازد. امرالله صالح چندی قبل درپی حملات مسلحانه مخالفین دولت، به جرگه مشورتی صلح ازمقامش استعفا داد و به شدت ازمداخلات پاکستانی ها به ویژه شبکه حقانی درامور داخلی افغانستان انتقاد کرد.

مخالفت ها با طرح رییس جمهور کرزی جهت مذاکره با مخالفین مسلح دولت در حالی صورت می گیرد که اداره وی گفتگو ها با طالبان را در اولویت کاری خود قرار داده و این روند را با دقت دنبال می کند. کرزی تا حالا چندین بار رهبران طالبان را به گفتگو دعوت کرده و گفته است، در صورتیکه آنها قانون اساسی را بپذیرند، دست از خشونت ها برداشته و سلاح خود را برزمین به گذارند و پیش از بازگشت به جامعه و زنده گی عادی، ارتباط شان را با شبکه های تروریستی خارجی قطع کنند، با آنها مذاکره خواهد کرد. اما تا حالا هیچ نشانه از پذیرش این شرایط توسط رهبری طالبان دیده نه شده است.

هرچند این تحلیل های آقای صالح توسط وحید عمر سخنگوی رییس جمهور کرزی رد شده، اما به اثرافشاگری ها وپافشاریهای وی مبنی بردست داشتن ومداخله پاکستانی ها درامور افغانستان، اکنون موضع ضد پاکستانی دراذهان عامه تقویت شده است ودست درازی های پاکستان درامور افغانستان ازسوی داخلی ها وخارجی ها نشانه گرفته شده است. چنانکه چندی قبل هیلاری کلینتون ودراین اواخرمایک مولن تأکید که ملاعمر وبن لادن درداخل خاک پاکستان اند، هم چنان درپی افشای اسناد محرم دولت آمریکا، ودلالت این اسناد مبنی برکمک پاکستان با طالبان، دیوید کامرون نخست وزیر بریتانیا نیزبه پاکستان هشدارداد که باید دست ازصدور تروریزم بردارند.

تأکید خارجی ها مبنی بردست داشتن پاکستان درقضایای افغانستان، اکنون گفته های چندماه قبل امرالله صالح را به کرسی می نشاند و نگرانی های شهروندان افغانستان، مبنی برمداخله پاکستان درامور افغانستان افزایش می یابد. نفوذ عمیق معنوی ومادی پاکستان برطالبان، احتمال یک رویارویی دوباره میان اقوام را به اثربرگشت طالبان درصحنه سیاسی افغانستان با ابزارها وراهکارهای پاکستانی را مطرح بحث می کند وازاین رو امرالله صالح هشدارهای جدی را به جامعه افغانستان وحکومت افغانستان مبنی برپیامدهای این طرح می دهد.

افشای اسناد محرمانه وواکنش ها پیرامون آن

«ویکی لیکس» این اسناد را از ماه جنوری سال 2004 تا دسمبر سال 2009 میلادی زمانی که بارک اوباما استراتیژی جدید را در مورد افغانستان اعلان کرد، جمع آوری کرده است.

بر اساس این اسناد، پاکستان به نماینده های استخبارات آن کشور اجازه می دهد تا در جلسات مخفی استراتیژیک مستقیماً با طالبان تماس بگیرند تا فعالیت های شبکه های مسلح را تنظیم کنند که در افغانستان با نیروهای امریکایی می جنگند و حتی با آنها در طرح حملات برای قتل رهبران افغان کمک می کنند. در این اسناد آمده که ناتو چگونه در عقب تلفات غیر نظامیان در افغانستان قرار دارد و هم چنان پاکستان به طور فعال از فعالیت های مخالفین مسلح دولت افغانستان حمایت کرده و با آنها همکاری می کند.در اسناد نشر شده از سوی «ویکی لیکس» به صورت واضح ادعا شده که اداره استخبارات پاکستان در حملات بالای نیرو های غربی، دیپلومات های هندی، کارمندان موسسات خیریه و مقامات افغان نقش دارد.

افغانستان - تأیید اتهامات : وحید عمر سخنگوی رییس جمهور افغانستان، دیروز در جمعی از خبرنگاران در کابل گفت: مقیاس این گزارش تکان دهنده بود، اما نه محتوای آن.وی افزود:چیزی که برای ما قابل نگرانی است، دو مورد بسیار واضح است که در بسیاری از اسناد دیده می شود. البته ما آن را مطالعه کردیم که در باره تلفات غیرنظامیان و نقش آی، اس، آی، یعنی اداره استخبارات پاکستان در فعالیت های بی ثباتی در داخل افغانستان بوده است.

همچنین رنگین دادفر اسپنتا، مشاور امنیت ملی آقای کرزی در واکنش به انتشار اسناد ارتش آمریکا با صدور اعلامیه ای گفته است که باید جنگ بر مراکز اصلی تروریسم متمرکز شود. وی گفته است: "این اسناد می رساند که افغانستان در مواضعش در مورد خاستگاه تروریسم و کمبودهای سیاسی و نظامی در مبارزه با آن کاملا بر حق بوده است".

پاکستان- رد اتهامات: اما وضیعت در اسلام آباد متفاوت است و حتی تحلیلگران این گزارش و اسناد ارایه شده را نادرست می خوانند . حمید گل رییس سابق اداره آی، اس، آی، این اتهامات را تقبیح کرده و هر گونه روابط این اداره با طالبان و شبکه القاعده را رد کرده است. او به روزنامه وال ستریت ژورنال گفته است، مداخله فزیکی من با طالبان و القاعده در پلان ها جهت حمله به نیرو های امریکایی کاملاً بی اساس است، من ضد امریکا نیستم، اما با آن چه نیرو های امریکایی در افغانستان انجام می دهند، مخالف استم.

آمریکا- محکوم کردن انتشار اسناد: ایالات متحده پخش و افشاء این اسناد محرمانه را به شدت محکوم می کند، زیرا امکان دارد این اقدام زنده گی امریکایی ها و شرکای این کشور و هم چنان امنیت ملی آنها را با خطر رو به رو سازد.

باراک اوباما رئیس جمهوری آمریکا گفته است که درز اسناد محرمانه درباره جنگ در افغانستان مایه نگرانی است، اما افشاکننده اطلاعات جدیدی نیست.او در اولین واکنش خود به درز این اسناد، گفت که این اطلاعات تصمیم او برای اصلاح استراتژی ارتش آمریکا در افغانستان را توجیه می کند. رئیس جمهوری آمریکا گفت: "به همین دلیل است که به طور قابل توجهی بر تعهد خود در آنجا افزوده ایم، بر مسئولیت پذیری بیشتر از طرف افغانستان و پاکستان اصرار ورزیدیم، یک استراتژی تازه که موثر باشد طراحی کردیم. حالا باید این استراتژی را تا آخر اجرا کنیم."

همزمان وزارت دفاع آمریکا، پنتاگون، می گوید که "تحقیقات خیلی جدی ای" را درباره اینکه چه کسی این اسناد را درز داده شروع کرده است.اما سناتور جمهوریخواه جان مک کین به شدت به سایت ویکی لیکس حمله کرده و با "مغرض" خواندن آن گفته است هدفش ممانعت از پیروزی آمریکا و نیروهای ائتلاف در جنگ افغانستان است.

بریتانیا- ابرازتاسف: در این حال بریتانیا از نشر این اسناد ابراز تاسف کرده است. یک سخنگوی حکومت بریتانیا گفته که کشورش به تشویق پاکستان ادامه می دهد تا هر کاری را برای نابودی گروه های تروریستی انجام دهد تا آنها دیگر در قلمرو پاکستان فعالیت نه داشته باشند.

به طور کلی افشای اسناد، مبنی بردست داشتن پاکستان درحمایت ازطالبان وکشتارافرادملکی توسط نیروهای خارجی درافغانستان، بدون شک پاکستان را به عنوان مرکز تروریزم وحامی طالبان درافغانستان تحت فشارجهانی قرارخواهد داد و افشای کشتار افراد غیرملکی، منجربه احتیاط بیشترنیروهای خارجی درحملات شان خواهندشد.

هفته ای دشوار برای پاکستان

شبکه حقانی فرقه ی از طالبان: آژانس خبری اسوشیتد پرس به نقل از هولبروک می نویسد، شبکه حقانی که فرقه یی از طالبان تلقی می شود، در گذشته، سفارت هند در کابل را مورد هدف قرار داد و راکت بالای جرگه مشورتی صلح فیر کرد. علاوه بر آن، به گفته هولبروک وی اطلاع دارد که این گروه کنفرانس کابل را در که در آن تعداد از رهبران خارجی شرکت داشت، مورد هدف قرار داد. ریچارد هولبروک شورای کویته وشبکه حقانی را یک تهدید واقعی خواند.

به نوشته رویترز، اقدامات پاکستان علیه شورشیان در مناطق سرحدی، به خاطر آوردن ثبات در افغانستان، مهم تلقی می گردد. ولی اعتقاد بر این است که پاکستان از شبکه حقانی استفاده می کند تا از این طریق با حامد کرزی، رییس جمهور افغانستان وارد معامله شود. هم چنان هدف پاکستان از این حرکت نفوذ کردن در افغانستان است تا دست رقیب خود یعنی هند را در این کشور کوتاه بسازد.

پاکستان از طالبان حمایت می نماید: سایت تحقیقاتی ویکی لیکس اسناد محرمانه امریکا درجنگ افغانستان را افشا کرد که به اساس آن سازمان اطلاعاتی پاکستان از طالبان درافغانستان حمایت می نماید. روزنامه نیویورک تایمز نوشته که این اسناد "حکایت از آن دارد که پاکستان به نمایندگان سازمان جاسوسی اش اجازه می دهد که مستقیما با طالبان ملاقات کنند."

صدور تروریزم بس است!: دیویدکامرون، نخست وزير بريتانيا روز چهار شنبه گفت: پاکستان نبايد به پايگاه شورشيان تبديل شده و "صدور ترور را توسعه دهد."  کامرون اين اظهارات را در جريان سفري به هندوستان، رقيب ديرينه پاکستان بيان کرد. وی گفت "ما با پاکستان بايد خيلي شفاف باشيم و آن اين که ما ميخواهيم پاکستان يک کشور قوي، باثبات و دموکراتيک باشد".کامرون افزود: "ما اين ديدگاه را به هيچ صورتي تحمل کرده نميتوانيم که اين کشور (پاکستان) مجاز باشد هر دو راه را تعقيب کند و بتواند، از هر طريقي، صدور ترور را توسعه دهد، يا به هندوستان يا به افغانستان و يا به هر کشور ديگري در جهان". نخست وزير بريتانيا افزود: "کشورهاي دموکراتيک که ميخواهند بخشي از جهان توسعه يافته باشند، نميتوانند چنين کاري را انجام دهند. پيام ايالات متحده امريکا و بريتانيا به پاکستان در اين خصوص بسيار واضح است".

شورای کویته و شبکه حقانی در فهرست سیاه امریکا: جنرال جیمز ماتیس که جا گزین جنرال دیوید پترویس خواهد شد یعنی مسوول قوماندانی مرکزی امریکا قوماندان که بر عملیات های نظامی در تقریباً بیست کشور جهان نظارت می کند. از مصر و شرق میانه گرفته تا به جنوب آسیا و آسیای مرکز، خواستارآن شد که نام دو گروه عمده شورشیان در فهرست سیاه ایالات متحده امریکا درج شوند. جنرال ماتیس به کمیته خدمات مسلح سنای امریکا گفته است که هر دو گروه در اعمال تروریستی دست داشته و نام رهبران شان باید در فهرست وزارت خارجه امریکا قرار بگیرند.ملا عمر رهبر شورای کویته است و جلال الدین حقانی و پسرش سراج الدین حقانی شبکه حقانی را رهبری می کنند. شورای کویته در کویته پاکستان و شبکه حقانی در وزیرستان شمالی و ولایت های هم جوار در افغانستان فعالیت دارند.

اسناد فاش شده موضع هندوستان را نیرومند کرد: رییس جمهور هندوستان در پي افشا شدن اسناد محرم ايالات متحده امريکا در جنگ افغانستان، از "حمايت پاکستان از طالبان" انتقاد کرد.  براساس اسناد نظامي ايالات متحده امريکا در جنگ افغانستان که توسط سازمان "ويکي ليکس" افشا شد، سازمان استخبارت پاکستان (آي اس آي) به صورت مخفي شورشيان طالبان را در افغانستان حمايت کرده است. يک سخنگوي وزارت خارجه هندوستان به آژانس خبري فرانس پرس گفت: "تمويل تروريسم، به عنوان ابزاري براي پاليسي، کاملا محکوم کردني است و فوراً بايد متوقف شود".هندوستان در گذشته از پاکستان انتقاد کرده است که گامهاي جدي در مبارزه با گروههاي تروريستياي که در اين کشور مستقر هستند، برنميدارد. هندوستان ميگويد لشکر طيبه که در پاکستان مستقر است، عامل حمله سال 2008 بر ممبيي است که در آن 166 هندي کشته شدند.

بااین حال بعد از افشای اسناد محرمانه توسط ویکی لیکس، انتقادات نسبت به عملکردهای دوگانه پاکستان علیه حکومت این کشور افزایش یافته وبا تهدیدات وعکس العمل های منفی جهان نسبت به عملکردپاکستان هفته ای گذشته برای پاکستان، هفته ای دشواربود.

دریک بررسی کلی، آغاز فعالیت کمیسیون نظارت برقانون اساسی وفشارها وانتقادات علیه پاکستان، ازجمله دستاوردهای مهم برای  افغانستان بود، فشا ر بر پاکستان، دستاوردی که حداقل ثابت ساخت که نشان حکومت افغانستان به خطا نرفته است، مرکز تروریزم دربیرون از خاک های افغانستان به طورمشخص درداخل خاک پاکستان قراردارد. ازسوی دیگررهایی زندانیان مخالفان دولت از زندانهای افغانستان وافزایش تلاش های حکومت  برای مذاکره با طالبان، ازجمله عملکردهای نگران کننده بود، که شهروندان افغانستان را نسبت به آینده کشورناامید می کند.

رهایی  زندانیان؛ براساس حکم قانون یا حکم کمیسیون؟!

رهایی  زندانیان؛ براساس حکم قانون یا حکم کمیسیون؟!

میثم مهریار

درادامه روند آزاد سازی آن عده از اشخاصی که به اتهام همکاری با نیروهای مخالف دولت درزندان های افغانستان به سر می برند، به تازگی وزارت عدلیه افغانستان به دستورکمیسیون ویژه دولت افغانستان، 92 تن را از زندان های پلچرخی وزندان بگرام آزاد کرده اند. وزارت عدلیه افغانستان می گوید نزدیک به یکصد نفر از زندانیان افغان را به دلیل نبود مدارک کافی برای اثبات اتهام علیه آنان از زندانهای پلچرخی و پروان آزاد کرده است.

بیانیه وزارت عدلیه افغانستان، در مورد نوع اتهاماتی که باعث بازداشت و حبس این افراد شده است توضیحی نمی دهد اما مشخص می کند که تصمیم به آزادی این افراد براساس پیشنهاد کمیسیون ویژه دولت افغانستان اتخاذ شده است.

این کمیسیون به منظور بررسی مجدد پرونده های زندانیانی که به اتهام همکاری با طالبان و سایر گروه های شورشی بازداشت شده اند، اخیرا آغاز به کار کرده و تا حالا در چندین مورد، از رهایی زندانیانی که به گفته مسئولان این کمیسیون، اسناد کافی برای اثبات همکاری آنها با گروه های شورشی وجود ندارد، خبر داده است.

افرادی که خبر آزادی آنان انتشار یافته شامل هشتاد نفر از زندان پلچرخی و دوازده نفر از زندان تازه تاسیس پروان می شوند.رهایی زندانیان متهم به همکاری با طالبان که اسناد کافی برای اثبات همکاری آنها وجود ندارد، از فیصله های نشست مشورتی صلح بود که با هدف زمینه سازی برای مذاکره و آشتی با طالبان برگزار شد.

درجرگه مشورتی صلح افغانستان که چندی قبل برگزارشد، اشتراک کنندگان درجرگه فیصله کردند که آن عده از افرادی که  به اتهام دست داشتن با گروه های مخالف دولت گرفتارشده اند، درصورت نبود مدرک کافی دال برارتکاب جرم باید از زندانها رهاشوند.

دولت افغانستان از زمان این فیصله تاکنون نزدیک به دوصد تن را از زندانهای مختلف افغانستان رها کرده اند. درحالیکه حکومت افغانستان هدف ازاین کار را رعایت عدالت وقانون می دانند ، عده ای از تحلیلگران وکارشناسان مسایل سیاسی افغانستان تصامیم دولت افغانستان دراین راستا را یک تصمیم سیاسی می دانند، نه اجرای عدالت وقانون.

ازیکسو عده ای ازشهروندان افغانستان وتحلیلگران براین باوراند، که حکومت افغانستان درتلاش است به منظورجلب نظرگروه های مخالف دولت که درحال جنگ بادولت می باشند، دست به آزاد سازی مخالفین دولت که مجرم نیز می باشند، بزنند تا بتواند نظرعده ای از طالبان را با رهایی این افراد بگیرند. این عده باور دارند که رهایی این افراد که ظاهراً به دلیل نبود مدرک اثباتیه جرم صورت گرفته، ممکن است حتی با وجود مدارک اثباتیه ارتکاب عمل جرمی صورت گرفته باشد، چون دولت افغانستان دروضعیتی به سرمی برد که از هر راه ممکن می خواهد با طالبان از راه مذاکره وارد شوند، لذا از هرگونه امتیاز دهی به این گروه و ازانجام هرنوع معامله ای دست بردارنیست.

 ازسوی دیگرمطابق قوانین افغانستان به خصوص مطابق به قانون اجراأت جزایی موقت، مقامات عدلی وقضایی افغانستان برای اثبات جرم متهم حداکثربه مدت ده ماه می توانند متهم را تحت توقیف نگهدارند که این مدت نیز دوماه آن به محکمه ابتدایه و دوماه دیکرآن ازصلاحیت محکمه استیناف و پنج ماه دیگرآن ازصلاحیت محکمه تمیز می باشد ویک ماه دیگر نیز ازصلاحیت لوی حارنوالی ، اما شماری از افرادی که به تازگی از زندانهای افغانستان به دلیل عدم وجود مدارک اثباتیه رها می گردند، بیشتر از این مدت را درزندانهای افغانستان به سربرده اند. اگر محکمه با صلاحیت این افراد را مجرم تشخیص نداده اند ومدارک کافی برای اثبات ارتکاب جرم نداشته اند، چطورآنها را به جزای حبس محکوم کرده اند؟ پس ازلحاظ قانون رهایی آنها بعد ازسپری کردن مدتی درزندان، اشتباهی است که مقامات عدلی وقضایی افغانستان مرتکب شده وعدالت نقض شده، اگرهم این افراد مطابق به قانون محکوم علیه شناخته شده باشد و به اثراین حکم مدتی را درزندان سپری کرده باشد، رهایی آنان بعد ازاین مدت به اثرفرمان یک کمیسیون حکومتی، امرخلاف قانون ونقض عدالت وحقوق بشرمی باشد. حبس مطابق به قانون جزای افغانستان یکی ازجمله مویدات جزایی وعکس العمل های اجتماعی است که بالای شخص مجرم بعد ازحکم قطعی  محکمه با صلاحیت تطبیق می شود، اما افراد آزاد شده درحالی ازمحابس افغانستان بعد ازمدت زمانی بسیاری طولانی تر از میعاد پیش بینی شده درقانون رها می شوند که کمیسیون ویژه حکومتی به مقامات وزارت عدلیه کشور دستور داده اند که این افراد از زندانها رها گردند نه معلوم است که این افراد محکوم علیه قرارگرفته اند ویا نه این مدت را درتوقیف بوده اند.اگر هم این افراد مطابق به حکم محکمه با صلاحیت مجرم شناخته شده باشد، مطابق به پرنسیب دیگرحکم محکمه برگشت ناپذیراست وهیچ مرجعی نمی توانند، آنرا عفو نمایند ویا درآن صلح جوازندارد. پس عملکرد مقامات عدلی وقضایی افغانستان از این نگاه نیزغیرمسوولانه وغیرقانونی است.

لذا، عملکرد دولت افغانستان مبنی بررهایی این عده از افراد اگر به منظوررعایت عدالت واجرای قانون باشند، کارپسندیده است. اما نگرانی های برحقی مبنی براینکه حکومت افغانستان برای یک معامله سیاسی یک جانبه بیش ازحد عدالت برای همه شهروندان را قربانی می کنند، نیزوجود دارند. این نگرانی ها بیشتر از این ناحیه است که جفاهای گذشته وچندسال اخیرطالبان درپس بازی های سیاسی قربانی شوند وحکومت نگرانی های اکثریت مردم افغانستان را درنظرنگیرند.

 

سیاست درهفته ای که گذشت26 سرطان- 2 اسد

سیاست درهفته ای که گذشت

ذکی دریابی

خوانندگان گرامی و ارجمند! سیاست درهفته ای گذشته، مروری برمهم ترین رخدادها وتحولات سیاسی درکشوراست که هرهفته روزشنبه نشرمی گردد. امید که با نظرات نیک وانتقادات سازنده ی تان برای پویایی این صفحه دریغ نورزید.


 

پنهان شدن ملاعمردرپاکستان، اولین نشست سازمان های منطقه ای برای کمک به افغانستان درکابل، امضای قرارداد تجارتی میان افغانستان وپاکستان، برگذاری کنفرانس کابل و تأکیدات درمورد آغاز خروج نیروهای نظامی امریکا وانگلیس از افغانستان عمده ترین مباحث هفته گذشته بود.

ملاعمردرپاکستان

سرانجام پس از مدت زیاد نیروهای آیساف پذیرفتند که ملاعمر وشماری دیگر از رهبران شورشیان دربیرون ازمرزهای افغانستان درداخل خاک پاکستان مخفی شده اند. حکومت افغانستان سالها قبل بارها تأکید کردند که سران طالبان دربیرون ازمرزهای پاکستان برای شان پناهگاه درست کرده اند، اما این ادعا ازسوی نیروهای بین المللی درافغانستان چندان جدی گرفته نشد تا اینکه به تازگی روزیکشنبه جنرال جوزف بلاتزسخنگوی آیساف دریک کنفرانس خبری  درافغانستان اعلام کرد که معلومات استخباراتی آنان نشان می دهند که ملاعمررهبرطالبان درپاکستان پنهان شده اند.
 
وی گفت:"وقتی در مورد ملا عمر سخن می زنیم، پس باید بگوییم که پاکستان به تمام معنی در باره این شخص معلومات دارد و می فهمد که این شخص چه می کند. من سخنگوی آیساف هستم و باید بگویم که در مورد این شخص تمام معلومات را به پاکستان ارسال کرده ایم و این که دستگیر نمی شود، بهتر این خواهد بود که شما این سوال را از سخنگوی حکومت پاکستان بپرسید".

هم چنان درهمین ارتباط هیلاری کلینتون درجریان سفر دو روزه اش، روزدوشنبه دریک مصاحبه با شبکه خبری" جیو نیوز" گفت که بن لادن وملاعمرهردو درپاکستان قراردارند. اما یوسف رضا گیلانی دریک مصاحبه با همین شبکه اعلام کرد که هیلاری کلینتون درجریان سفرخود هرگز این موضوع را با مقامات پاکستان درمیان نگذاشته است. وی گفت که اگرکسی در رابطه به وجود ملاعمر وبن لادن اسناد موثقی دارند باید آن را با اسلام آباد درمیان بگذارند. هم چنان اندرس فوگ راسموسن نیز دراولین سفرخود به پاکستان درهفته ای گذشته گفت که ملا عمر وبن لادن درپاکستان نیست.

لذا، آنگونه که مقامات پاکستانی ادعاهای شمار ازمقامات افغانستان وجامعه جهانی را بارها مبنی بردست داشتن شبکه حقانی و آی- اس- آی را دراجرا وطرح حملات مسلحانه وانتحاری درداخل خاک افغانستان رد کرده است، این بارنیز به راحتی ادعای هیلاری کلینتون وسخنگوی نیروهای ایساف را رد کرد. هم چنان اظهارات تأیید و رد مقامات غربی نیزنشان داد که آنها نیز درخصوص این موضوع اتفاق ندارند ونسبت به حضوروعدم حضوربن لادن وملاعمر درپاکستان خیلی مطمئن نیستند.  پس ملاعمر وبن لادن هم چنان ناپیدا ماند.

نشست سازمان های منطقه ای درکابل یک روز قبل از کنفرانس کابل

به روز دوشنبه نماینده های هشت سازمان منطقه یی و شش کشور همسایه افغانستان در کابل گردهم آمدند تا در رابطه به ایجاد هم آهنگی های بیشتر برای کمک به این کشور به بحث بپردازند. در این نشست نماینده های هند و ترکیه به عنوان مهمان و نماینده های بانک جهانی، بانک انکشاف آسیایی و بانک انکشاف اسلامی نیز اشتراک داشتند.
عنایت الله نبیل رییس اقتصادی وزارت خارجه افغانستان گفت، این نخستین نشست به سطح جهان میان سازمان های منطقه یی است که به ابتکار این وزارت راه اندازی گردیده است. به گفته آقای نبیل در این نشست تلاش صورت می گیرد، مساعدت ها برای افغانستان به گونه تنظیم گردد تا از تکرار پروژه ها در یک بخش جلوگیری شود. وی گفت ما می خواهیم که این سازمان ها اولاً در تمام پلان های خود همکاری داشته باشند و کار ها و فعالیت ها را طوری انجام دهند که کار یکی آنها متمم کار سازمان دیگری شان باشد .

استیفن دیمستورا نمایندهء خاص سرمنشی سازمان ملل متحد نیزنشست روز دوشنبه را برای افغانستان با اهمیت خوانده و گفت که این یک فرصت مناسب برای افغانستان است تا همکاری های بیشتر سازمان های منطقه یی را کسب کند.
وی گفت: بدون همکاری کشور های منطقه آوردن ثبات در افغانستان مشکل خواهد بود.

این نشست که یک روز قبل از نشست بین المللی کابل برگزارشده بود، یکی ازدستاوردهای عمده حکومت افغانستان در راستای توجه سازمانهای منطقه ای به مشکلات افغانستان بود که مسوولین امور ومسوولین حکومت ونماینده ویژه سازمان ملل متحد درامور افغانستان آن را با اهمیت خواندند. اهمیت این نشست ازآنجاست که جمعی ازپیمانهای منطقه ای باتوافق جمعی برضرورت کمک به افغانستان تأکید می کند وکمک به افغانستان را یک نیاز اساسی واولویت کاری می دانند.

 

امضای توافق نامه تجارتی میان دوکشورباهم برادرافغانستان وپاکستان

 

درحالی که اخیراً انتقادات مبنی بردست داشتن شبکه حقانی وسازمان اطلاعات پاکستان درقضایای افغانستان به ویژه درعرصه امنیت ازسوی تحلیل گران امنیتی وسیاسی افغانستان وشماری ازمقامات افغانستان وخارجی افزایش یافته است وهیلاری کلینتون وسخنگوی نیروهای آیساف اعلام کرده اند که ملاعمروبن لادن درخاک پاکستان زندگی می کنند روزیکشنبه افغانستان و پاکستان یک توافقنامه مهم تجارتی را امضا کردند که به اساس آن بعد از این موترهای باربری افغانستان اجازه دارند از طریق خاک پاکستان به هند کالای تجارتی انتقال دهند.این توافقنامه همچنین به افغانستان اجازه می دهد تا با هدف تقویت روابط تجارتی خود با سایر کشورها، از امکانات ترانزیت کالا از طریق خاک پاکستان استفاده کند.

این توافقنامه در جریان دیدار هیلاری کلینتون، وزیر خارجه آمریکا از پاکستان، بین وزرای تجارت افغانستان و پاکستان امضا شد.

این توافقنامه تجارتی  که میان نمایندگان افغانستان و پاکستان طی یک مراسم رسمی در اسلام آباد به امضا رسید ازسوی عمرزاخیلوال یک دستاورد تاریخی خوانده شد.آقای زاخیلوال وشماری از تحلیلگران مسایل منطقه ای امضای این توافق را یک گام بسیارمهم درراستای کاهش تنش میان دوکشورمی دانند.

درحالی که به تازگی توافق نامه تجارتی میان دوکشوراعلام شده است روزنامه واشنگتن پست نوشت که روابط میان افغانستان وپاکستان درحال بهبود است. واشنگتن پوست نوشت که این قرارداد می تواند تاثیر گسترده در چگونگی برخورد با شورش طالبان در این دو کشور داشته باشد.
روزنامه واشنگتن پوست نوشت، محمد صادق سفیر پاکستان در کابل به کسانی که از سفارتخانه آن کشور دیدن می کند، یک رساله را تحت عنوان "دو گانه گی های با هم چسپیده" در مورد روابط افغانستان و پاکستان توزیع می کند.

هم چنان شاه محمود قریشی وزیر خارجه پاکستان روز دوشنبه در کابل گفت، افغانستان و پاکستان کشورهای برادر هستند و روابط میان دو کشور به شکل قابل ملاحظهء بهبود یافته است.سفیر پاکستان در کابل هفته گذشته در یک مصاحبه گفت، این یک تغییر بی سابقه است. به گفته وی آنها اعتماد بسیار زیادی را در میان شان ملاحظه می کنند و عرصه های که حساس دانسته می شود به گفته وی همکاری های زیادی صورت می گیرد.

امضای قرارداد تجارتی میان افغانستان وپاکستان روز یکشنبه نه تنها مشکلات ترانزیتی افغانستان را سهل می کند، بلکه امضای این توافق وبعضی توافقات وهمگرایی های اخیرمیان حکومت افغانستان وپاکستان ازسوی مقامات مختلف به مثابه ونشانه رشد روابط میان دوکشورقلمداد شد. اما کشورهند نسبت به تعهدات پاکستان به دیده ی شک می نگرند و ازبابت سیاست درپیش گرفته پاکستان درافغانستان وتأثیرآن برامنیت ملی هندوستان نگران اند.

داکتر ویدک پرتاب سنگ رییس نهاد غیر حکومتی شورای پالیسی خارجی هندگفت: پاکستان می خواهد با استفاده از نفوذ گسترده اش بر طالبان نقش مرکزی را در حل سیاسی افغانستان بازی کند. وی گفت از این اقدام جدید پاکستان حمایت می کند، اما هشدار می دهد که باید از این اقدامات علیه کشور سوم یعنی هند کار گرفته نه شود. وی گفت :شما می دانید که به تازگی پاکستان و افغانستان یک قرار داد ترانزیت را به امضاء رسانیدند که بر اساس آن امتعه افغانستان از راه پاکستان به هند انتقال می یابد، اما امتعه هند به پاکستان نخواهد رفت، چرا؟ پاکستان می تواند از این راه و از طریق مالیه آن عوایدی زیادی به دست آورد. پاکستان باید راه های مواصلاتی اش را باز کند .
داکتر ویدیک می گوید، قرارداد ترانزیت اخیر میان افغانستان و پاکستان یک انکشاف دیگر در روابط این دو کشور است. اما به گفته وی پاکستان در این زمینه نیز با هند از خصومت کار گرفته است.

کنفرانس کابل، دستاورد بزرگ برای افغانستان

سرانجام براساس توافق در کنفرانس لندن روزسه شنبه هفته گذشته کنفرانس کابل با حضورنمایندگان بیش از هفتاد کشوردنیا و با حضور حدود ۴۰ وزیر خارجه، از جمله هیلاری کلینتون، وزیر خارجه آمریکا، ویلیام هیگ، وزیر خارجه بریتانیا، منوچهر متکی، وزیر خارجه ایران، شاه محمود قریشی، وزیر خارجه پاکستان،.بان کی مون، دبیر کل سازمان ملل، اندرس فو راسموسن، دبیر کل  ناتو، و شماری دیگراز سازمان های بزرگ بین المللی هم در این نشست شرکت داشتند.

این نشست با ارائه طرح های مشخص ازسوی حکومت افغانستان آغازشد.

بان کی مون، دبیرکل سازمان ملل متحد گفت: که شرکت کنندگان در کنفرانس کابل بر سر چشم اندازی عملی برای آینده افغانستان به توافق رسیده اند.

منوچهر متکی، وزیر خارجه ایران، در کنفرانس کابل و در حضور مقامهای ارشد غربی و بین المللی، از حضور نیروهای خارجی در افغانستان به شدت انتقاد کرد.

وی گفت: حضور این نیروها در افغانستان "نارضایی های عمومی" در این کشور افزایش یافته و تولید مواد مخدر هم چند برابر شده است. او افزود که افزایش آوارگی و فقر در میان افغانها هم ناشی از حضور این نیروها بوده است.وزیر خارجه ایران تاکید کرد که مشکلات افغانستان ریشه های منطقه ای دارد و باید راه حل های منطقه ای برای این مشکل جستجو شود.او در عین حال گفت که تروریسم "چالشی جهانی" است و هیچ ارتباطی با هیچ مذهب، ملیت و فرهنگی ندارد. تروریسم می تواند همه را در هر جایی بدون توجه به توانایی هایی آنها، با خطر مواجه کند. وزیر خارجه ایران افزود که در این زمینه نباید تنها به راه حل نظامی فکر کرد، بلکه باید به گفته او، رفتارها در افغانستان مطابق با واقعیات اجتماعی، تاریخی و اقتصادی این کشور باشد. او مشکلات اقتصادی و توسعه نیافتگی را تهدیدی علیه امنیت دانست.آقای متکی تاکید کرد که مسئولیت امور باید به افغانها سپرده شود و از "صدور نسخه های تجویزی" پرهیز کرد. او گفت که ایران از "افغانیزه کردن و بومی کردن امور" حمایت می کند.

هیلاری کلینتون،وزیر خارجه امریکا در آستانه کنفرانس کابل گفت، زنان و حقوق زنان افغانستان هرگز قربانی مصالحه و سازش با مخالفین نه خواهد شد. وزیرخارجه امریکا هنگام کنفرانس بین المللی کابل بار دیگر تعهد نمود که واشنگتن در هرنوع راه حل مسالمت آمیز معضله افغانستان بر حقوق و دست آوردهای زنان اصرار دارد.هیلاری کلنتن افزود، بناً بر تجارب خود می گوید که مساعی زنان و جامعه مدنی در افغانستان نقش اساسی در بهبودی وضع کشور دارد.

هم چنان وزیر خارجه امریکا بر تعهدات دراز مدت این کشور در قبال افغانستان تاکید نموده گفت، هدف ضرب الاجل سال 2011 که برای آغاز خروج امریکایی از افغانستان تعیین شده تسریع تلاش ها برای مرحله انتقال امنیت و مسوولیت ها به دولت افغانستان می باشد و هرگز به این معنی نیست که واشنگتن گویا افغانستان را ترک می گوید.
وزیر خارجه امریکا همچنین در سخنرانی خود در کنفرانس کابل گفت که مساعی ملکی یکسان با تلاش های نظامی در افغانستان جریان دارد.ما با شرکای افغان خود یکجا مصروف نبرد در جاهای هستیم که موجودیت شورشیان در آن قبلاً برای مدت زیاد تهدید نه شده بود. و ما تلاش های نظامی خود را موازی با موج افزایشی بی سابقه تلاش های ملکی ادامه می دهیم تا در ایجاد ادارات دولتی نیرومند و انکشاف اقتصادی کمک کنیم.

هيلاري کلينتون، گفت با وجود نگرانيهاي روز افزون در مورد جنگ افغانستان و شروع خروج نيروهاي امريکايي در سال آينده، امريکا و متحديناش در کنار افغانستان ميايستند.

کلينتون به مخالفتهاي عميق عليه نيروهاي بينالمللي در افغانستان اعتراف کرد، اما افزود که "جهان با افغانستان است". او گفت برنامه کاهش دادن نيروهاي امريکايي،  نشانهاي از تعهد ضعيف نيست.

 حامدکرزی رییس جمهورکشور در این نشست تعهد کرد تا کشورش کنترل نیروهای امنیتی و امور مربوط به آن را تا سال 2014 برعهده گیرد.اما او تاکید کرد که "نیروھای پلیس ملی و ریاست امنیت ملی ھر دو به بھبود اساسی نیاز دارند."حامد کرزی افزود که ھدف افغانستان "مبدل ساختن ھر سه نیروی امنیتی به نھادھای قابل اعتماد ملی است که وظیفه شان را در تامین تمامیت و امنیت کشور ما انجام دھند."رئیس جمهوری افغانستان تاکید کرد که "ما از ھمکاری نیروھای ناتو و سایر کشور ھای سرباز دھنده استقبال می کنیم و تا ماه ھای آینده روی ایجاد شیوه ھای درست برای سپردن مسئولیت کامل به نیروھای امنیتی افغانستان با ھم کار خواھیم کرد."آقای کرزی با توجه به نگرانی جامعه جهانی از وجود فساد افزود: "با در نظر داشت اینکه اعطای قرارداد ھا به عنوان یکی از منابع فساد شناسائی شده است، تقاضا دارم تا تمامی قراردادھایی که از سوی ھمکاران بین المللی ما چه نظامی و چه ملکی (غیر نظامی) اعطا می گردد، اعلام گردد تا مطمئن شویم که نه مسئولین ارشد دولتی و نه اقارب آنھا بصورت غیر قانونی از آن مستفید شوند. ما در برابر آنانی که از جایگاه رسمی و یا روابط فامیلی خود سودجویی می کنند اقدام خواھیم کرد. ما باید روی ایجاد یک سلسله مقررات، معیارات، اصول و اسلوب مسلکی برای نھاد ھا با ھم کار کنیم. این چنین نیازمندی ھا مخصوصاً برای شرکت ھای امنیتی خصوصی که اصل موجودیت آنھا تلاش ھای مشترک مان برای تقویت حکومت افغانستان را تضعیف و تھدید می کند، محسوس است."

از این رو، تلاش های دولت افغانستان درراستای افغانیزه کردن امور امنیتی وهم چنان دریافت فیصدی بیشترکمک های جامعه جهانی ومصرف نصف آن ازسوی حکومت افغانستان، به نتیجه انجامید ودولت افغانستان پشتیبانی مشروط جامعه جهانی رانسبت به مذاکره با طالبان بدست آورد لذا، کنفرانس کابل درعین حالی که یکی ازرویدادهای تاریخی درسالهای اخیربه شمار می رود، دستاوردهای چشمگیری را نیزباخود داشت.

اما طالبان با نشر اعلامیه کنفرانس کابل را اجلاس بی نتیجه و ناکام خوانده اند.
طالبان با نشر این اعلامیه به زبان انگلیسی در یک صفحه انترنتی، آجندای کنفرانس کابل را گنگ و نا معلوم توصیف کردند.  به اساس این اعلامیه، طالبان گفته اند امریکا و متحدانش در حل مسایل افغانستان ناکام شده اند و اکنون می خواهند همه ی  مشکلات را به حکومت افغانستان واگذار کنند.

تأکید برآغاز خروج درسال آینده میلادی  

درحالی که نسبت به خروج نیروهای نظامی امریکا مطابق به زمان ازقبل تعین شده، اما واگرهای فراوانی وجود دارد، روز یکشنبه جو بایدن معاون رئیس جمهور آمریکا گفت خروج ارتش از افغانستان سال دیگر آغاز خواهد شد اما ممکن است در ابتدا تنها چند هزار نفر تخلیه شوند. تعداد نیروهای آمریکایی در افغانستان طی چند هفته آینده به 150 هزار نفر خواهد رسید .دولت اوباما تصمیم گرفته تعداد نیروهای خود را در افغانستان افزایش دهد و پس از تضعیف طالبان خروج از این کشور را در سال 2011 آغاز کند.

 هم چنان بعد ازختم کنفرانس کابل، دیوید کامرون صدر اعظم بریتانیا، و بارک اوباما رییس جمهور امریکا، به روز سه شنبه در واشنگتن در مورد افغانستان با هم بحث کردند.
با وجود شک و تردید ها در مورد توانایی نیروهای افغان به خاطر گرفتن مسوولیت امنیتی در این کشور، دو رهبر همچنین اصرار کردند که خروج نیرو های غربی از افغانستان واقع بینانه است.
در همین حال بارک اوباما رییس جمهور امریکا در جریان کنفرانس مطبوعاتی مشترک با کامرون به خبرنگاران گفت که ایالات متحده استراتیژی درست را در قبال افغانستان دارد، کشورش حرکت طالبان در هم خواهد شکست و ظرفیت افغان را بلند خواهد برد تا آنها مسوولیت آینده شان را خود به عهده بگیرند.
دیوید کامرون،گفته است که روند خروج سربازان بریتانیایی از افغانستان، می تواند از سال 2011 آغاز شود.آقای کامرون به بی بی سی گفت که در نظر دارد از برنامه آمریکا در زمینه خروج نیروهای نظامی خود از افغانستان پیروی کند،اما افزود که اجرای این نظر به شرایط افغانستان بستگی خواهد داشت.نخست وزیر بریتانیا در عین حال تاکید کرد که نیروهای نظامی این کشور قطعا بعد از 2015 در افغانستان حضور نخواهند داشت.

اما راسموسن سرمنشی عمومی ناتو دراسلام آباد اعلام کرد که پیش ازوقت از افغانستان بیرون نخواهندشد. راسموسن درحالی ازعدم خروج نیروهای ناتو قبل ازوقت خبرمی دهد که قبل ازاین نیزنسبت به پیامده های خروج زودهنگام کشورهای عضو ناتو را هشدارداده بود.وی گفت، خروج با عجله از افغانستان سبب خواهد شد تا طالبان دوباره در این کشور به قدرت برسند و افغانستان یک بار دیگر به یک تهدید برای جامعهجهانی تبدیل خواهد شد .

پس دریک بررسی کلی، اولین نشست پیمان های منطقه ای درخصوص کمک به افغانستان درکابل، امضای قرارداد نامه تجارتی میان افغانستان وپاکستان، برگذاری کنفرانس کابل با دستاوردهای چون افغانیزه کردن امورامنیتی تا سال 2014میلادی وگرفتن موافقت جامعه جهانی مبنی برمصرف پنجاه درصد کمک های جامعه جهانی توسط حکومت افغانستان، اظهارات مقامات غربی مبنی برحضورملاعمردرخاک پاکستان ازجمله جهش های مثبت برای افغانستان درهفته ای گذشته بود. اماتأکید مقامات انگلیس وآمریکا مبنی برآغازخروج نیروهای شان ازسال آینده میلادی، دست کم این نگرانی ها را میان شهروندان افزایش می دهد که ممکن است با آغازخروج نیروهای خارجی ازکشور، دستاوردهای هشت سال ازبین برود ومخالفین دولت با این اعلام خروج روحیه بگیرد وتقویت شود.

ثبات سياسي و اقلي شدن مشاركت اقوام درحكومت

ثبات سياسي و اقلي شدن مشاركت اقوام درحكومت

ثبات سیاسی دربسترتاریخ رابطه ای تنگاتنگی با شکوفایی وقدرتمندی دولت داشته است به گونه ای که کشورهای ضعیف ازلحاظ منابع طبیعی، جمعیت، سرزمین و... با برقراربودن ثبات سیاسی، به مرورزمان هر روز قدرتمندترشده است وازعهده خواستهای درون کشوری وبین المللی به خوبی برآمده است ورضایت مردم را به بهترین وجهش تأمین کرده است. اما این حقیقت هم درتاریخ سیاسی معاصروجود دارد که کشورهای مختلف با داشتن عناصرقدرت زا به دلیل عدم ثبات سیاسی دچار دگرگونیهای فراوانی شده است. ثبات، مقابل دگرگونی است ویا دگرگونی مقابل ثبات است. افغانستان با توجه به موقیعیتی که دارد در چند قرن اخیر دچاردگرگونی های بیشماری بوده که مانع ترقی وتوسعه کشوردرعرصه های مختلف شده است وما هنوز نتوانسته ایم ثبات سیاسی حداقل برای حفظ این کشور ازناامنی وفقروبیکاری وتنگدستی را بدست بیاوریم. تحولات اخیردرکشوریک دگرگونی تاریخی درکشور مي باشد. سقوط رژیم های مطلقاً استبدادی مانند طالبان و شکل گیری یک نظام نوین با پشتیبان قانون اساسی وارزشهای نوین حکومتداری مانند انتخابات و... فرصت خوبی است برای برقراری ثبات درکشور با درنظرداشت فرصت ها و امکانات که برای کشوروجود دارد. با اینکه هنوز نمی توان پذیرفت که ما یک کشورباثبات درعرصه روابط بین المللی درنزد دولتهای دیگر ویک کشور باثبات هستیم که می توانیم برتمام مشکلات داخلی خود فایق آمده واز عهده خواستهای مردم برآییم. اما دگرگونی اخیرازیک نظام با پایه های استبدادی ونژادی به یک نظام مردمی و دارای زیربنای قانون اساسی دموکراتیک  گامی است به سوی باثبات کردن نوع نظام سیاسی، چون ارزشهای نهفته درقانون اساسی و به وجود آمدن یک روحیه همدیگرپذیری  در درون اقوام ورهایی ازنگرش وقضاوت محض دینی نسبت به مسایل بین المللی وروابط بین الدولی فرصت خوبی را برای این کارفراهم کرده است اما تنها این کاربست های صفحه بندی شده برای نهادینه کردن این امر کافی نیست بلکه امروز ثبات سیاسی فقط با شناخت ها وتمجیدهای بیرون کشوری میسرنیست بلکه جا دارد برای تحکیم این ثبات نهاد های سیاسی وروند سیاسی جاری که همه درگرو قانون اساسی حق دارند وبدان الزامات وخط مش های خود را تعیین می کنند به عنوان کارهای مشروع ازسوی حکومت ومتنفذین قومی ومحلی ودینی پذیرفته شود و هرچه بیشتراین نهادها واین نگرشها در درون  اکثریت مردمی رشد داده شود.الگوی پیشین توزیع قدرت سیاسی وتشکیل ساختارهای قدرت سیاسی باید برچیده شود والگوی نوین که درقانون اساسی افغانستان برای توزیع قدرت مبنی برمشارکت همه اقوام واقلیت های قومی و لیاقت وشایستگی وتخصص اتباع پیش بینی شده است به کارگرفته شود تا مشکلات ناشی ازتوزیع قدرت سیاسی دوباره فرایند ثبات سازی سیاسی واقتصادی واجتماعی را مختل نکنند. چون درصورت باقی ماندن این ارزشها روی جلد قوانین مشکلات پیشین بازهم دامنگیرتوسعه سیاسی این کشورمی باشد که ازداخل عدم سهم گیری اکثریت مردم وعدم حمایت اکثریت مردم ازتصامیم سرآمدان سیاسی کاری توسعه سیاسی کشور را درداخل وخارج ازکشوربه چالش می گیرند. چشم انداز جدید درتوزیع قدرت راه توسعه سیاسی کشوراست که باید به حاکمیت قانون واجرای قوانین ازسوی قدرتمندان وسرآمدان سیاسی تأکید بیشترشود و به مثابه ای تکلیفی برای سرآمدان سیاسی درآیند. شاید عوامل متعددی برای برقراری ثبات درکشوروجود داشته باشد اما جنگ ویرانگردرحال جریان وعدم توانایی مقابله با افراط گرایی دینی وقدرت های محلی قومی ونژادی، برقرار بودن روابط اجتماعی، سیاسی واقتصادی با پایه های قومی وزبانی، سردچاری مردم با فقروتنگدستی ومداخله ای کشورهای خارجی ازهمسایه ها تا کشورهای مداخله گردیگرموانع عمده ای برسرراه ثبات سیاسی درکشوراست. که هنوزهم بعد ازدگرگونی جدیدی که بعد ازیازدهم سپتامبردرکشوربوجود آمده است به درجه ای وسیع برای توسعه سیاسی کشورمشکل می آفریند وهرزمانی توانایی بی ثبات کردن این کشورواین نظام را دارد وهرکدام تهدیدات درحالی درجریان است که نهاد های حکومتی عملاً با آن دست درگریبان مي باشند. که حتی به شکل گسترده کارکردها وکارآیی چندساله این نظام هم مانع جدی است برای توسعه سیاسی که عملاًٌ عواملي را که مانع ثبات سیاسی می شود تقویت کرده است وبیشتروسعت داده است چون میان کارآیی نظام وثبات سیاسی ارلحاظ تاریخی یک ارتباط تنگاتنگی وجود دارد. پس کارآیی نظام که برمبنای ارزشهای مندرج درقانون اساسی کشورشکل گرفته است شرط اساسی ثبات سیاسی است که درطول تاریخ بی ثباتی های فراوانی ناشی ازعدم کارآیی نظام دامنگیر کشورهای متعددی شده است.

بدون شک وضعیت کنونی کشورطوری است که با درنظرداشت همه مولفه های که برای ثبات سیاسی برای یک نظام ویک کشورضروری است، ثبات سیاسی وجود ندارد ودرصورت که بی ثباتی به حدی برسد که رنج ودردی بی شماری عاید شهروندان گردد بدون شك احتمال دگرگونی سیاسی جدیدی وجود دارد که ممکن است فلاکت ودرد ورنج بیش ازاین برای این کشورو مردم به بار بیاورد. نشانه هاي از عواملي كه  بي ثباتي سياسي را دركشوربه با ر مي آورند، علاوه بر نبود امنيت كافي وتداوم درگيري هاي مسلحانه وفساد اداري گسترده دردرون نهادهاي دولتي، تضعيف مشاركت ملي دراين برهه از زماني مي باشد كه اخيراً درپي رد نامزد وزراي اقوام هزاره وازبك وانحصاري شدن وتك قومي شدن كابينه بيشترشده است و اين عوامل واين ضعف ها اكنون ممكن است ازسوي دولت مردان افغانستان جدي گرفته نشود،‌اما اين كاركردهاي تك قومي حكومت به طورخواسته يا ناخواسته زمينه هاي بي ثباتي را دركشور فراهم مي كنند و خبر از يك آينده شوم وبد مي دهد. اين هشدارها از آن ناحيه قابل توجه است كه همه اقوام كشور درطي چند دهه بحران هاي داخلي، طعم تلخ حذف يكديگر وانحصاري كردن امتيازهاي عمومي را چشيده است وهيچ شهروندي نيست كه از پيامد هاي شوم اين گونه عمل كردن چيزي نداند واين مهم براي ثبا ت سياسي وتوسعه افغانستان نيز يك خطرجدي است .

حزب اسلامي و ترس از نقش حاشيه ي درجمع مخالفين دولت

حزب اسلامي و ترس از نقش حاشيه ي درجمع مخالفين دولت

 در تازه ترين گذارش رويترز آمده است كه نيروهاي حزب اسلامي اطلاعات استخباراتي دراختيار نيروهاي امنيتي افغان قرار مي دهد. مقامات امنیتی می گویند، حزب اسلامی به رهبری گلبدین حکمتیار در شمال کشور، اطلاعات استخباراتی را در باره مخفی گاه های طالبان در اختیار اداره های امنیتی قرار می دهد. گفتني است كه خبرگزاری رویترز به نقل از قوماندان نیروهای اردوی ملی در شمال جنرال مراد علی مراد این گزارش را نشر کرده است.

قوماندان قول اردوی شماره 209 شاهین در شمال کشور جنرال مراد علی مراد، به خبرگزاری رویترز گفته است در ولایت های کندز و بغلان افراد وابسته به حزب اسلامی اطلاعات استخباراتی را در باره عملیات و مخفی گاه های طالبان، در اختیار نیروهای امنیتی داخلی می گذارند.

این اظهارات درحالی صورت می گیرد، كه ازيك سو، قبل از این درگیری های مسلحانه مقطعی درنقاط مختلف کشور میان طالبان ونیروهای حزب اسلامی به رهبری گلبدین حکمتیار صورت گرفته و دوطرف به تکرار به کشتارهمدیگرپرداخته اند و گفته می شود که مقامات حزب حکمتیار نسبت به گروه طالبان درخصوص طرح مصالحه وگفتگو با حکومت، انعطاف پذیری بیشتری داشته اند.  ازسوي ديگر با توجه به اینکه نیروهای حزب اسلامی درطی چندین سال انزوا دچاربحران های مختلف ومشکلات فراوان داخلی است، بعید نیست که نیروهای حزب اسلامی تلاش نمایند با کمک های اين چنيني هرچه بیشترخود را با حکومت افغانستان نزدیک سازند و از راهي که هیچ سودی برای نیروهای حزب اسلامی متصورنیست منصرف شود و نرود. حزب اسلامی و در رأس آن حکمتیار خوب می دانند، درصورت تداوم اين وضع و تن دهي مخالفين مسلح دولت به طرح گفتگو ومذاكره حكومت حرف اول واساسي را طالبان خواهند زد و حزب اسلامي در سايه  طالبان به عنوان مخالفين مسلح دولت به شمار مي آيند و طبيعي است كه  با اين معيار حزب اسلامي نيز درطرح مذاكره وصلح با حكومت افغانستان درحاشيه قرار خواهند داشت وامتيازات مهم مذاكرات وصلح وجنگ به آنها نخواهند رسيد.

از اين رو مقامات حزب اسلامي با درك اين موضوع كه جنگ راه حل نهايي مشكلات كنوني نيست و در تداوم جنگ دركشور ازيك طرف اين حزب بيشتر به حاشيه رانده مي شود و از سوي ديگر طالبان بيشتر از اكنون محور مخالفين را به چنگ خود درخواهند آورد و حرف نهايي را درتصميم گيري هاي تعامل و تقابل با دولت را طالبان خواهند زد؛ تلاش مي كند كه ازيك طرف مسيري را كه سرانجام آن به طالبان منتهي مي شود را قطع كند و ازسوي ديگر با كمك ها وانعطاف پذيري هاي شان به دولت افغانستان، زودتر و وخوب تر اعتماد دولت افغانستان را به خود جلب كنند.

 

ديويد پتريوس وچالشهاي فراروي انجام ماموريت دركشورناامن

ديويد پتريوس وچالشهاي فراروي انجام ماموريت دركشورناامن

 چندی قبل جنرال استانلی مک کریستال به دلیل اظهارات غیرقانونی وتحقیرآمیزش درخصوص ماموران سياسي امريكا درافغانستان وپاكستان از سوی بارک اوباما خلع مقام شد وازریاست قوماندانی ارشد نیروهای ناتو وآیساف درافغانستان برکنارشد. بعد ازآن درمدت بسیارکوتاه جنرال دیویدپتریوس دراین پست گمارده شد وفرماندهی نیروهای ناتو وآیساف درافغانستان را به عهده گرفت. پتریوس از جنرالهای ارشد وزرات دفاع آمریکاست که قبل از این درعراق نیزبه اجرای مأموریت پرداخته است و

گفته مي شود كه پتريوس درماموریت عراق دستاوردهای چشمگیری در راستای کاهش خشونت ها داشته است.

دیروزطی مراسمی درکابل جنرال دیوید پتریوس رسماً مسوولیت رهبری نیروهای نظامی ناتو وایساف را درافغانستان به عهده گرفت وتأکید کرد که در کاهش کشتارافرادملکی سعی وتلاش جدی خواهد نمود. این درحالی است که مرکزمطالعات استراتژیک وزارت امورخارجه کشوربه جنرال استانلی مک کریستال جایزه بهترین شخصیت سال را اهداکرد و ازعمل كرد هاي او در راستاي كاهش كشتارافرادملكي وهم چنان استرات‍ژي جامع او درراستاي مبارزه با تروريزم ومخالفين دولت وكشاندن ميدان مبارزه به بيرون از مرزهاي افغانستان، قدرداني كرد.

جنرال پتريوس درحالي به عنوان فرمانده ارشد نيروهاي ناتو وآيساف درافغانستان مقررمي شود كه عملاً اجراي ماموريت در راستاي هدف هاي معين اين پيمان وجامعه جهاني با مشكلات عملي فراواني رو بروست.

طرح صلح ازسوي حكومت افغانستان با مخالفين دولت به ويژه گروه طالبان وتأكيد يك جانبه برگفتگو با مخالفين دولت درشرايطي كه آمريكايي ها تعداد نيروهاي نظامي شان را درگذرزمان درافغانستان مي افزايد وهزينه هاي ميليارد دالري را به منظورانجام ماموريت اين نظاميان تصويب مي كند ومقامات نظامي امريكا تاهنوزهم به ابزارمقاومت وجنگ درمقابل القاعده ومخالفين دولت تأكيد داشته است وحتي جنرال پتريوس نيزاظهارداشته است كه استراتژي امريكا تغييرنخواهدكرد، به عنوان يك چالش مهم وجدي براي اجراي ماموريت اين نيروها درافغانستان مي باشد.

نگراني از ابزارهاي كه دولت افغانستان درخصوص برخورد با مخالفين روي دست گرفته است، اولاً ؛ ازتفاوت دراستراتژي هاي آمريكا و حكومت افغانستان ناشي مي شود و بيم اينكه درنحوه برخورد با مخالفين دچاربرخورد دراستراتژي دو محور مبارزه با ناامني شويم افزايش مي يابد ودوماً؛ دراجراي طرح دولت افغانستان ارزشهاي مهم جهانشمول كه جامعه جهاني خواهان تأمين وتحقق آن دريك جامعه پس ازجنگ مي باشد وشرط لازم براي تحقق صلح دايمي است به فراموشي سپرده مي شود و دولت افغانستان به منظورسهل كردن وهمواركردن مذاكره با مخالفين دولت شمار از افراد اين گروه را از زندانهاي دولت آزاد مي كنند. لذا نحوه مواجهه حكومت افغانستان با مخالفين وشورشيان وتروريستاني كه محور مبارزه نيروهاي جامعه جهاني وحكومت افغانستان مي باشد، عملاً درتقابل با اهداف نظامي جامعه جهاني دركشورقرارمي گيرد واين مسئله به عنوان يكي از جدي ترين چالش هاي فراروي پتريوس مي باشد.

ناامني گسترده  درتمام جفرافياي افغانستان به عنوان جدي ترين مشكل براي مردم افغانستان وحكومت افغانستان؛ يكي از مشكلات جدي فراروي پتريوس نيزخواهد بود. بناءً اين مشكل گسترده نيروهاي جامعه جهاني وفرمانده ارشد آقاي پتريوس را مجبورخواهند كرد كه براي پيروز برآمدن از ماجراي جنگ درافغانستان زحمات فراواني را بكشند ورنج مسووليت عظيم ودشوار را نيز تحمل كند. تا ماموريت نظامي جامعه جهاني وبه خصوص امريكا  نيزشكست نخورد و اهداف درازمدت جامعه جهاني نسبت به يك افغانستان صلح دوست وقانونمند وداراي حكومت خوب وپاسخگو تحت تأثيرناامني هاي موجود به هدر نرود ودستاورهاي هشت ساله درافغانستان به اثرناامني ها ازبين نرود.

كشتارافراد ملكي توسط خارجي ها وكشته شدن شمار زياد از نيروهاي خارجي توسط مخالفين دولت يكي ازمسايل مهم درتعين موفقيت وعدم موفقيت وچشم انداز ماموريت پتريوس خواهد بود كه هرنوع افزايش وكاهش دركشتارغيرنظاميان درافغانستان ونيروهاي خارجي دراين كشورتأثيرات عميقي نسبت به شكست ويا پيروزي وسهل ودشواري اجراي ماموريت پتريوس درافغانستان خواهندداشت. كشتارافرادملكي به ميزان بيشترعملاً زمينه را بروز خشونت هاي تازه وبيشترفراهم مي كند وموج ازنارضايتي ها نسبت به حضورنيروهاي خارجي درافغانستان به وجود مي آورند وهم چنان كشته شدن بيشترسربازان خارجي درافغانستان نيزادامه ماموريت نظامي نيروهاي آيساف وناتو را به دشواري هاي فراواني روبرو مي كند.

عمليات قندهار به عنوان بزرگترين استراتژي براي تضعيف مخالفين دولت ازسوي جنرال قبلي آمريكا هنوزبه اجرا درنيامده است واجراي اين عمليات با همه موانع عمده كه هنوز درراستاي عملي شدن اين طرح وجود داشت، وجود دارد ومردم هم چنان نسبت به اجراي عمليات نظامي دراين ولايت نگراني هاي فراواني دارد. اجراي اين عمليات درشرايط دشواركنوني كشور و وضعيت بد امنيتي دراين ولايت ونفوذ عميق مخالفين دولت دراين ولايت به مشكلات فراواني رو بروست وپتريوس ناگذيراست به منظورتأمين امنيت اين ولايت وگسترش امنيت درسايرمناطق افغانستان به خوبي ازاجراي اين عمليات بيرون بيايد وباهمه ي اين مشكلات مبارزه نمايد.

لذا، طرح صلح حكومت افغانستان با مخالفين دولت و باجدهي هاي حكومت به اين منظور به طالبان درحين پافشاري مقامات نظامي امريكا با گزينه هاي نظامي دربرخورد با طالبان ، ناامني گسترده كنوني درسراسرافغانستان وقدرتمندترشدن طالبان درسراسركشور، كشتارافرادملكي وكشته شدن روز افزون نيروهاي نظامي خارجي درافغانستان وموانع ومشكلات فراروي اجراي عمليات قندهار، ازعمده ترين موانع وچالشهاي فراروي اين جنرال با تجربه آمريكا خواهد بود كه بدون شك اين چالشها درماموريت نظامي اين جنرال تأثيرات چشمگيري خواهند داشت واين مشكلات تعين كننده موفقيت وعدم موفقيت اين جنرال درطي سالهاي گذشته درافغانستان خواهندبود.

سرعت نوری حکومت وخانه نزدیک شبکه حقانی

سرعت نوری حکومت وخانه نزدیک شبکه حقانی

"آیا حکومت افغانستان می تواند برای حل قضایای کشوردست به دامن شبکه حقانی نشود؟"

ذکی دریابی

درادامه تلاش های رییس جمهورکرزی مبنی برپیشبرد طرح مذاکره با طالبان، به تازگی گذارش های نشرشده است که ادعا دارد. رییس جمهورکرزی با شماری از اعضای شبکه حقانی به ویژه پسرآقای حقانی مذاکرات داشته است. این گذارش ها از سوی ریاست جمهوری افغانستان به شدت رد شده است، جنرال اشفق کیانی نیز از میانجیگری وفراهم سازی زمینه برای انجام شدن این گفتگو میان حکومت وشبکه حقانی ابراز بی اطلاعی کرد وگفت وی هیچ گاه این کار را نکرده است.

درتازه ترین این گذارش ها مطلبی را آژانس خبری اسوشتیت پرس گزارش داده است. آژانس به نقل از تحلیلگران پاکستانی و اعضای پارلمان افغانستان می گوید، حکومت پاکستان تلاش دارد تا میان حکومت افغانستان و شبکه حقانی به رهبری جلال الدین حقانی که یکی از خطرناک ترین و خشونت گر ترین گروه شورشیان است، میانجی گری و معامله کند. اکنون بعد از رد این گذارش ها ازسوی مقامات پاکستان وافغانستان واصراروتکرارنشراین گذارش از سوی رسانه های متعدد، سوال اساسی این است که آیا کرزی با شبکه حقانی مذاکره خواهندکرد؟ و آیا قبول کردن شبکه حقانی به عنوان یک وزنه درمعادلات سیاسی وامنیتی برای حکومت افغانستان قابل پذیرش خواهد بود یانه ؟

جواب این سوال را نمی توان از زبان مقامات رسمی به طور رسمی وعلنی شنید، اما روند یک جانبه برای انجام مذاکرات با مخالفین دولت وفشارهای امنیتی وسیاسی که به اثرحملات مسلحانه وگسترده مخالفین دولت برحکومت افغانستان تحمیل می شود وبعضی تغییردیدگاه های که میان امریکایان وانگلیسی ها وپاکستان برسرقضایای افغانستان وجود دارد، به مرور زمان پرده های موجود در فضای گرم وسرد کنونی را برخواهد داشت. واین پاسخ را مشخص وروشن خواهد کرد که آیا شبکه حقانی برسرحل قضایای افغانستان کوتاه خواهد آمد یا نه حکومت افغانستان این کوتاهی را زودتر انجام خواهندداد؟

پافشاری رییس جمهورکرزی برپیشرفت درمسیرصلح با طالبان به هرقیمت ممکن و پاسخ های سخت وشکننده طالبان با حملات مسلحانه به نیروهای امنیتی افغانستان وخارجی ها وحتی مردم ملکی وبراندازی خدمات رفاهی مثل شبکه های مخابراتی ومکاتب و نشرگذارش های مستند مبنی بردخالت های جدی پاکستان درمسایل سیاسی وامنیتی افغانستان، نگرانی های موجود را بیشترمی کند واگربطور آشکارا دال برتن دهی حکومت به خواست های شبکه حقانی نیست، حداقل اوضاع را به گونه ی درجریانی سوق می دهد که سرانجام به دامن شبکه حقانی منتهی می شود.

گذشته از اینکه پای لوچ ویک لنگه حکومت به سرعت درمسیرصلح با طالبان که اطاعت وفرمان ازشبکه حقانی می گیرد، روان است. برجستگی وگستردگی نقش پاکستان درقضایای افغانستان واهمیت دهی دولت افغانستان وجامعه جهانی به حکومت پاکستان درحل مشکلات کنونی امنیتی وسیاسی کشور، این احتمال را بیشتر ومنطقی ترمی کند. اختلاف نظرهای مقامات انگلیس وامریکا درنحوه برخورد باطالبان وشبکه حقانی از دیگر دلایلی است که می توان پذیرفت که بایست حکومت با شبکه حقانی کناربیاید وسرانجام مذاکرات به بیرون از مرزهای افغانستان خواهد کشید و تصمیم نهایی مخالفین دولت را شبکه حقانی دربیرون از مرزهای کشورخواهند گرفت. اظهارات وزیردفاع انگلیس مبنی براینکه امریکا باید باشماری از طالبان مذاکره کند وجنگ تنها راه حل نیست وپافشاری مقامات نظامی امریکا به تداوم جنگ مسلحانه با طالبان بیانگرحقیقت این ادعا ها است.

روند جاری که درآن حکومت افغانستان وپیمان ناتو از مذاکرات استقبال می کند و شماری از کشورهای همسایه وبعضی کشورهای اروپایی نیز ازطرح گفتگو حمایت می کند. بطورخواسته یا ناخواسته نقش پاکستان را درطرح گفتگو برجسته می سازد وتن دهی دولت پاکستان به این درخواست، حکومت پاکستان را نیزمجبور خواهند کرد که به مناطق مرزی میان پاکستان وافغانستان ودرمراکزشبکه حقانی به دنبال راه حل نهایی بگردد. دراین صورت پاکستان نیزتلاش نهایی خود را خواهند کرد تا قضیه به دلخواه پاکستان حل شود وسربلند از میدان رقابت های منطقه بیرون بیاید، ومنت چندین ساله ی دیگر را نیز به افغانستان تحمیل کند.

روند جاری به دور از اینکه با نیت غیرملی مقامات حکومتی کشورربطی داشته باشد، نشانه های از مجبوریت های ما است که اکنون بیش از هرزمانی ریشه مشکلات کشور دربیرون از مرزهای کشوراست، و بطور ناخواسته جهت را به گونه ای ترسیم می کند که به مرزهای پاکستان منتهی می شود ودست مان را به دامان حکومت پاکستان وازآنجا به پناهگاه ها وتعلیم گاه های شبکه حقانی می برد. شبکه حقانی که ارتباط نزدیک با سازمان القاعده وتأثیرمعنوی عمیق برگروه طالبان دارد، وبه طورجدی درقضایای امنیتی وسیاسی منطقه نقش اساسی ومهم را بازی می کند.

لذا، حکومت افغانستان روشی را درپیش گرفته ومسیری را دنبال می کند که بایست از درگاه حکومت پاکستان وبا راهنمایی او به خانه شبکه حقانی رفت واز آنجا طرح صلح وراهکارهای تأمین امنیت را درافغانستان باخود آورد. هرچند که این مسیرظاهراً بعید بنماید و هیچ شخص حکومتی وغیرحکومتی حاضربه رفتن به این راه نباشد وبا عصبیت تمام نسبت به این راه ابرازتنافروخشم کنند. اما روش کنونی حکومت وانعطاف پذیری های غیرضروری مقامات کشورسرانجام کار را چنین خواهد کرد و پاکستان وشبکه حقانی قضایا را حل خواهندکرد.