قتل، حقوق بشر و چند مسأله دیگر
قتل، حقوق بشر و چند مسأله دیگر
نسیم رضایی
ماه حوت امسال، آمیخته با خشن ترین و غیرانسانی ترین وقایع و رخدادها پیش آمد. ده ها انسان بی گناه به اثر حملات هوایی نیروهای ناتو و حملات انتحاری وسازمان یافته مخالفان مسلح دولت، جانهای شان را از دست دادند. انفجارهای وانتحارهای پی درپی درکابل، قندهار، خوست، جلال آباد وکنر؛ دست کم صدها انسان را تلف و ده ها خانواده را غمناک کرد. در این میان حملات مسلحانه نیروهای طالبان در نمایندگی کابل بانک در شهرجلال آباد و حملات هوایی نیروهای ناتو در ولایت کنر که به اثر آن 9 طفل کشته شد، در نوع خود قابل تأمل و دست مایه تأسف فراوان می باشد. اما با وجود اینکه همه از این حوادث ناگوار متأسف و غم انگیزیم و ظاهراً مقامات امریکایی نیز از این اشتباهات شان عذرخواهی کرده است؛ به نظر می رسد که این سناریوی غمناک به پایان نرسیده است و هر لحظه ای بیم این می رود که بازهم تلاشهای غیر انسانی" جنگ" جانهای شهروندان دیگر این سرزمین را بگیرند. از این رو کشتار افراد ملکی، به عنوان مهم ترین مسأله سیاست وحقوق بشر درجغرافیای جنگ باقیست. این مسأله دشوار در نوع خود می طلبد که چند پهلوی این مسأله را به حلاجی بگیریم. ضرورت به واکاوی گرفتن این مسأله بیشتر از آنجا مطرح می شود که از یک سو، کشتار افراد ملکی هر ماه بیشتر تر می گردد و ازسویی دیگر تأثیرات زیانبار این کشتارها هر روز تأثیرات عمیقی بر ثبات وبی ثباتی در افغانستان می گذارد.
کشتارهای فامیلی و توجیهات سیاسی
هیچ ارقام موثقی درخصوص تعداد کشته شده گان جنگ جاری در کشور در دست نیست. اگر هم ارقامی تا هنوز ارائه شده، دقیقاً تعداد قربانیانی که به اثر جنگ ها، انتحارها و حملات هوایی جانهای شان را از دست داده اند، در بر ندارد. با این حال بدون تردید درطی چند سال گذشته هزاران نفر بدون هیچ تقصیری در این گیر و مدار مبارزات سیاسی قربانی شده اند. عاملان این کشتارها یا نیروهای نظامی خارجی درافغانستان بوده اند و یا هم گروه های مسلح مخالف دولت. طالبان هرکشتاری را که تا هنوز بر مردم ملکی تحمیل کرده است، انگیزه کارها وکشتارهای شان را، ارتباط داشتن قربانیان با نیروهای خارجی و یا حکومت افغانستان دانسته اند. و برعکس نیروهای نظامی خارجی، کشتارهای ناشی از حملات هوایی، بمباردمان ها و حملات شبانه شان را با جنگ علیه تروریستان توجیه کرده اند. دراین میان، مردم افغانستان همواره قربانیان اصلی این بازی ها بوده و می باشند. اما؛ مخالفان مسلح دولت و نیروهای خارجی همواره در قبال این کشتارها، هیچ توجیهی جز مرتبط بودن قربانیان با گروه دیگر، غیر از گروه آنها نداشته اند. طالبان مردم بی گناه را می کُشند و این کشتار را با بهانه ارتباط داشتن با حکومت وخارجی ها توجیه می کنند و خارجی ها قتل وکشتار می کنند، مهر تروریست وطالبان را به قربانیان می زنند. از این رو، ریشه های این توجیهات نه منطقی و نه عقلانی است، بلکه ریشه در بازی های سیاسی طرفین دارند. همه این کشتارها با توجیهات سیاسی غرض ورزانه انجام شده و ادامه خواهند یافت.
پارادوکس قتل وحقوق بشر
درادامه وحاشیه کشتار افراد ملکی، دست کم طالبان هیچ وقت از چیزی به نام حقوق بشر به دفاع نپرداخته وهیچ وقت شعارهای حقوق بشری را زمزمه و مزه مزه نکرده است. اما نیروهای خارجی در بخش های نظامی وملکی، به تکرار از حمایت حقوق بشر و دموکراسی دراین کشور بانگ بر آورده اند و میلیونها دالر را زیر چتر حمایت وتوسعه حقوق بشر در نهادهای مختلف خارجی و داخلی درافغانستان به مصرف رسانده اند. اما آیا می توان کشتار افراد ملکی و به خصوص کشتار اطفال به اثر بمباردهای هوایی را با داعیه دفاع از حقوق بشر جمع کرد؟ آیا می توان عاملان کشتار اطفال وافراد ملکی را با حامیان دموکراسی وحقوق بشر جمع کرد؟ بدیهی است که هرگز نمی توان در حین کشتار افراد وتجاوز وقتل داعیه دفاع وحمایت حقوق بشر را سر داد. چنانکه نیروهای خارجی این تلاش را انجام می دهند. 9 طفل در کنر به اثر حملات هوایی نیروهای ناتو کشته می شود، مقامات ملکی و سیاسی این کشورها از حقوق زن و مردسالاری در روز جهانی زن سخن می راند. قتل درنوع خود به هر دلیلی که باشد، جنایت است و جنایت با ارزشهای جهان شمول حقوق بشری قابل جمع نیست. بناءً عاملان قتل وکشتار به هردلیلی که باشد، ناقضان حق حیات انسانهاست. پس بایستی این نکته را درنظرداشت که داعیه حمایت از حقوق بشر به هیچ عنوان درحین کشتار افراد بی گناه دست یافتنی نیست. از این رو پارادوکسی حل ناشدنی میان شعارها وعملکردهای نیروهای خارجی درافغانستان به ظهورپیوسته که تا پایان یکی نمی توان از دیگری حرف زد. این پارادوکس درحین اینکه نفرت های عمیقی را نسبت به حضور نیروهای خارجی درافغانستان خلق می کند، هم زمان نیروهای خارجی را در حل این پارادوکس به معمای حل ناشدنی رهنمون می سازد که هزینه این پارادوکس در سطح جهانی برای دستگاه سیاست خارجی کشورهای دخیل گران وفزون خواهد شد.
نرخ شکننده مناسبات سه جانبه؛ طالبان و برگ برنده
ادامه کشتارهای افراد ملکی با هر توجیهی، از سویی هرنهاد وگروهی؛ سرانجام در چگونگی مناسبات میان مردم وحکومت، مردم وجامعه جهانی ، حکومت و جامعه جهانی، نقش مهم وتعین کننده دارد. تداوم کشتار افراد ملکی ازسوی نیروهای خارجی، اولاً درچگونگی روابط مردم با حکومت افغانستان مهم است. این کشتارها، درنهایت این باور را میان مردم تقویت می کند که حکومت دست نشانده خارجی هاست و توانایی منع کشتار افراد ملکی را ندارند. از این رو هر زمانی ممکن است، کشتارها در چگونگی مناسبات حکومت ومردم تغییرات اساسی را بیاورند و میزان اعتماد مردم نسبت به حکومت را کاهش دهد وحتی ممکن است خانواده های باقی مانده قربانیان را درسف مخالفان حکومت بکشاند. از سوی دیگر کشتار افراد ملکی درعین حالی که بر روابط مردم با حکومت تأثیرات عمیقی دارد، بیشتر از آن درنحوه نگاه مردم افغانستان به حضور خارجی ها درافغانستان تأثیرات بیشتر و عمیق تری دارد. بر علاوه اینکه حس تنفر مردم نسبت به حضور نظامیان خارجی درافغانستان هر روز بیشتر تر می گردد، احتمال اقدام مردم علیه نیروهای خارجی بیشتری می گردد و تداوم دردهای ناشی از کشتار افراد ملکی ممکن است روی روابط دراز مدت حکومت افغانستان و جامعه جهانی به خصوص آمریکا تأثیرات ناگواری را بگذارند. از سویی هم، کشتار افراد ملکی به مثابه ای شهروندان افغانستان همواره با عث شده که حکومت افغانستان آماج اعتراض های شدید مردم درنقاط مختلف کشور قرارگیرند و این کشتارها بارها با عث تنش در روابط حکومت افغانستان وجامعه جهانی شوند. پس کشتار افراد ملکی از سوی نیروهای خارجی به سادگی می تواند، نوع نگاه مردم وباور مردم به حکومت وجامعه جهانی را تغییر دهد و درسطح گسترده تر، مناسبات حسنه ونیک افغانستان با جامعه جهانی را تحت تأثیر قرار دهد و در نهایت مأموریت دشوار مبارزه با تروریزم جامعه جهانی به اثر کشتار افراد ملکی در داخل خاک افغانستان، تحت شعاع این مشکل قرار بگیرد. دراین صورت، روابط سه جانبه میان مردم، حکومت وجامعه جهانی هر روز شکننده تر خواهد شد و نفعی این وضعیت به گروه های مخالف مسلح دولت به ویژه طالبان خواهند رسید.
پس در یک نگاه کلی، تداوم کشتار ملکی به هر دلیلی و با هرتوجیهی که صورت بگیرد. سردمداران دفاع از حقوق بشر را در تحقق این داعیه ناکام می کند. روابط اجتماعی، سیاسی وحقوقی ملت و حاکمیت افغانستان را می گسلد و ثبات و امنیت دراین کشور را به چالش می کشاند. از این رو بایستی نیروهای خارجی در اجرای عملیات های هوایی شان به شکل جدی تجدید نظر کنند وحکومت افغانستان نیز درقبال کشتار های افراد ملکی، راهکارهای اساسی و بنیادین را بوجود بیاورند.